نقد سریال ارباب حلقهها : حلقههای قدرت قسمت به قسمت
کمترین کسی هست که با ارباب حلقهها آشنا نباشه. رمانهای اساطیری بسیار شاخ جی آر. آر. تالکین، با فیلمهای سینمایی بسیار شاخ پیتر جکسون برای همیشه توی خاطرات ما ماندگار شدن.
به علت همین محبوبیت بسیار بالا شرکتهای خرپول تلویزیونی به دنبال ساخت یه سریال تو همین دنیا رفتن. در نهایت آمازون به مالکان اثر پیشنهادی داد که نتونن رد کنن و 250 میلیون دلار فقط بابت حق ساختش پرداخت کرد. بعد از اون هم فقط فصل اولش 465 میلیون دلار هزینه برداشته و سریال ارباب حلقههای آمازون رو با اختلاف زیاد تبدیل به گرون ترین سریال تاریخ کرد.
با وجود این این که میترسیدم خاطرات فیلمهای سینمایی شاخ ارباب حلقهها رو خراب کنه، به خاطر این همه خرجی هم که شده، گفتم سریال رو ببینیم و اگه خدا بخواد یه نقد و بررسی ای هم راجع به حلقههای قدرت داشته باشیم.
البته سریال ارباب حلقهها : حلقههای قدرت به صورت هفتگی و خورد خورد میاد و ما هم به مرور زمان این پست نقد و بررسی رو به صورت قسمت به قسمت بروز رسانی میکنیم.
داستان سریال حلقههای قدرت از چه قراره
به طور کلی داستان سریال، به هزاران سال قبل از ماجراهای فیلمهای سینمایی ارباب حلقهها و هابیت برمیگرده و دوران ساخت حلقهها و ابتدای ماجرای شاخ شدن سائرون رو به نمایش میذاره. حالا داستان و روندش رو توی بخشهای نقد و بررسی قسمت به قسمت سریال حلقههای قدرت بیشتر توضیح میدیم.
طراحی هنری، جلوههای بصری
مهمترین نقطهی قوت سریال ارباب حلقهها مناظر بسیار زیباییه که توش فیلمبرداری صورت گرفته. انصافا فضای فیلم از لحاظ ظاهری بسیار زیباست. فیلمبرداری، نورپردازی و البته خود محیط بسیار زیبا و چشمنوازه؛ چه شهرها و چه حیات وحش.
جلوههای ویژهی بصری وقتایی که تصویر خیلی حرکت نمیکنه، در سطح مطلوبی قرار داره که البته وقتی این همه خرج ساخت سریال شده، چیز دیگهای هم ازش انتظار نمیره. منتهی بعضی جا ها و تو حرکتهای سریع، یه مقدار کیفیت جلوههای ویژه میاد پایین یا شایدم انکودی که من دیدم کیفیتا رو آورده بوده پایین و اصل کاری روال بوده!!
روند دیالوگهای سریال حلقههای قدرت
یکی از ضعیفترین بخشهای سریال، حداقل تا این قسمتهایی که اومده بحث دیالوگنویسی اونه. دیالوگها به شدت خشک و مصنوعی هستند. انگار بازیگرا دارن از روی کتاب درسی یه چیزی رو میخونن. این دربارهی الفها خیلی بیشتر صدق میکنه.
شخصیتها به جای این که عین بچهی آدم صحبت کنن، با گندهگویی سعی دارن هر دیالوگ معمولی رو دیالوگ ماندگار جلوه بدن. این مسئله واقعا موقع تماشا آزار دهنده است. این مشکل رو سریال چرخ زمان که آمازون هم ساخته بود داشت و آمازون از تجربهی ناموفق سریال قبلیش درس نگرفته.
تصنعی بودن دیالوگها باعث میشه تا آدم نتونه با شخصیتها همذات پنداری کنه و این منجر میشه تا خیلی کمتر با سریال حلقههای قدرت حال کنیم. شاید اگه دوبلورهای اهورایی ایرانی زنده بودند و سریال رو دوبله میکردن، دیالوگها قابل تحملتر میشد ولی متاسفانه خیلی از دوبلورهای کاردست کشور رو در سالهای اخیر از دست دادیم که خدا رحمتشون کنه و تک توک بزرگانی که موندن رو هم خدا بهشون عمر با عزت عطا کنه.
بازیگران سریال ارباب حلقهها
بازیگرای سریال حلقههای قدرت همشون در سطح kids هستند و این سریال جزو اولین کارهاشون محسوب میشه واسه همین خیلی نباید انظار سطح بازیگری بالایی رو حداقل تو قسمتهای اول یا حتی کل فصل یک سریال داشته باشیم. من به شخصه تا حالا از بازی نقش گالادریل خوشم نیومده. حتی الروند هم اوایل بد بازی میکرد ولی به مرور یکم بهتر شد. علاوه بر دیالوگهای مصنوعی حتی نگاههای بازیگرا مخصوصا این دو نفر که از نقشهای اصلی هم هستند، غیر قابل باور و در راستای همون گندهنفخی و الکی شاخ نشون دادن شخصیتهاست.
البته اگه یه کارگردان درست و درمون بالاسر تیم باشه، به مرور زمان بازی بازیگرا بهتر میتونه بشه ولی من ترجیح میدادم حداقل یه بازیگر تراز به عنوان استاد و mentor یکی از نقشها رو قبول میکرد. این امر یه بازیگر مشهور تو تیم بازیگری تقریبا مرسومه. همون طور که شان بین توی سریال بازی تاج و تخت، هنری کویل توی سریال ویچر و روزاموند پایک توی سریال چرخ زمان در کنار بازیگرای سطح kids قرار داشتن.
موسیقی متن سریال حلقههای قدرت
سریال ارباب حلقهها دو تا آهنگساز داره. هاوارد شور که موسیقی متن فیلمهای سینمایی ارباب حلقهها و هابیت رو ساخته بود به صورت افتخاری موسیقی متن تم اصلی و شروع سریال رو آهنگسازی کرده انصافا شاخه.
بقیهی قطعات موسیقی متن سریال، توسط Bear McCreary آهنگسازی شدند که قبلا آهنگسازی بازی خدای جنگ 2018 رو تو کارنامهاش داشته.
به غیر از تم اصلی تیتراژ که هاوارد شور ساخته و خیلی شاخه، بقیه آهنگهایی که تا حالا تو سریال پخش شدن هم روال هستن. بعضیاشون انصافا شاخن. مثل تم موسیقی دورفها در خازاد دوم و تم موسیقی هارفوتها. ولی خوب یه سری قطعات موسیقی هم هست که از سطح شاخی کمتری برخوردارند و خیلی اثر ماندگار و شاخی از توشون درنمیاد.
برعکس خیلی از آثار سینمایی و تلویزیونی، توی سریال حلقههای قدرت، خیلی تم پایهای خاصی برای قطعات موسیقی متن وجود نداره و آهنگها با هم تفاوت زیادی دارند. حالا باید ببینم در ادامه چی میشه و آهنگی از سریال، بین ملت محبوب میشه یا نه.
نقد و بررسی قسمت اول سریال ارباب حلقهها : حلقههای قدرت
کارگردان قسمت اول سریال آقای J. A. Bayona است که نسبت به دو کارگردان دیگه سریال کارنامهی درخشان تری داره و چندین فیلم سینمایی مثل Jurassic World و A Monster Calls رو ساخته.
قسمت اول سریال حلقههای قدرت، مشابه آثار پیتر جکسون با روایت ماجراهای پیشین به صورت خلاصه شروع میشه.
یادمون هست که آغازیه یا Prologue فیلم سینماییهای ارباب حلقهها و هابیت چقدر پشمریزون بود و مو به تن آدم سیخ میکرد. کاری میکرد که آدم حساب کار دستش بیاد، به صندلی میخکوب بشه و 4 ساعت پشت سر هم یک فیلم رو بتونه تماشا کنه و لذت ببره.
منتهی Prologue سریال حلقههای قدرت بسیار آبکی و کم فروغه و اصلا آدم رو جذب نمیکنه. یکی دو تا نبرد پخش میشه که اصلا روال نیستن. به غیر از اون نبردهای شخمی، از همون اول دیالوگهای مثلا ماندگار و گندهگویانه بیننده رو از سریال دور میکنه. یه قسمت فیلم هم تبدیل به این فیلمهای ژانر کوهنوردی و گیر کردن تو یخبندان میشه که خیلی سمیه.
تو همین قسمت اول سائرون، گالادریل، الروند و کلبریمبور (آهنگر حلقههای قدرت) رونمایی میشن. در حالی که شایعه شده بود سائرون، مثل کوسهی فیلم سینمایی Jaws قرار نیست اوایل رو بشه ولی همون اول کاری رو شد که البته مشکلی هم نیست؛ ظاهرش داخل زره مشابه فیلمسینمایی هاست و چیز جدیدی نداره ولی اگه ظاهر و تیپ خود بازیگر سائرون که در قالب الف قراره بیاد رو ببینید، احتمالا ناامید میشید.
به هر حال یکم که جلوتر میریم، مناظر زیبای سریال ما رو به خودش جذب میکنه. حالا من نمیدونم چقدرش جلوههای ویژه است و چقدرش واقعی ولی نتیجهی کار زیباست.
بعد از افتتاحیه یا همون Prologue، داستان اپیزود اول سریال به سه بخش تقسیم میشه و سه ماجرا رو به طور موازی به پیش میبره:
بخش اول الفها و ماجراجوییهای گالادریل در جستجوی سائرون ئه که این بخش واقعا حال نمیده و با وجود این که بخش اصلی داستان رو در برمیگیره، خیلی داستانش پیش نمیره.
بخش دوم سرزمین هابیتهای Harfoot ئه. این بخش هم از لحاظ داستانی چیز خاصی رو جلو نمیبره ولی میشه گفت که باحاله و محیط زندگی هابیتها رو خیلی جالب به نمایش میذاره. این بخش انگار داری تو یه بازی نقش آفرینی یه مرحله جانبی یا Side Quest رو می ری.
بخش سوم هم سرزمین انسانهاست که خیلی چیز جدیدی برای ارائه نداره ولی از لحاظ داستانی به نظر میاد نقش زیادی رو داشته باشه. این جا هم دوباره یک اِلف سیاه پوست رو دیدیم! هرچند دیگه بعد از سریال ویچر برامون عادی شده. یه جای این بخش هم خیلی سمی بود؛ یه مادر، به خاطر یه سری علف سمی که یه گاو خورده بود، همینجوری الکی پسر بچهاش رو ول کرد به امون خدا و با یه مرد نسبتا غریبه رفت به یه داهات نسبتا دور!
هر چقدر که جلوتر میره، به خاطر همین جدا بودن داستانها از هم دیگه، قسمت اول خستهکنندهتر میشه و بدون این که چیز خاصی از قسمت اول دستگیرمون شده باشه، تموم میشه.
من اگه بخوام به قسمت اول سریال حلقههای قدرت یه نمره بدم، فکر کنم 5 از 10 مناسبش باشه.
نقد و بررسی قسمت دوم سریال ارباب حلقهها : حلقههای قدرت
مثل قسمت اول، کارگردان قسمت دوم سریال حلقههای قدرت هم آقای J. A. Bayona است.
مشابه قسمت اول، این جا هم داستان به صورت موازی در چند جای مختلف روایت میشه. قسمت دوم سریال، به چهار بخش داستانی مختلف تقسیم شده که چون عملا این بخش ها از هم جدا هستن، اون ها رو جدا از هم بررسی میکنیم:
بخش اول ادامهی ماجراجوییهای گالادریل به دنبال اورکها و سائرون ئه. ظاهرا بخشهای گالادریل قراره همشون بر اساس فیلمهای ژانر بقا و Survival باشه. قسمت اول تو کوه گیر افتاده بود و تو این قسمت تو دریایی که توش هیولا هست گیر افتاده و تنها ابزار فرارش، شنا و نهایتا یه قایق درب و داغون و خیلی کوچیک ئه. این بخش خیلی جالب و باورپذیر نیست ولی چون تو دریا گیر افتادن، زیاد حرف نمیزنن و خوشبختانه خیلی خبری از دیالوگهای مثلا ماندگار نیست.
بخش دوم مربوط به الروند ئه که به همراه کلبریمبور به Khazad Dum سرزمین دورفها میرن. دورفها این قدر Backstory و فلسفهی وجودی باحالی دارن که تو همهی فیلمها، داستانها و بازیها حضورشون جذابه. دورفهای سریال حلقههای قدرت هم از این قضیه مستثنی نیستد و بخش دورفهای سریال جوابه. طراحی سرزمین دورفها هم بسیار زیباست. پلها و ساختمونهاش من رو به یاد به بازی Dragon Age Inquisition میاندازه.
بخش سوم مربوط میشه به هابیتهای هارفوت که باز هم مثل قسمت قبلی نقش خاصی تو داستان نداره ولی خوب باحاله. این قسمت یه غول نگونبخت که زبونشون رو نمیفهمه هم بهشون اضافه شده و بچه هابیتها مشغول مراقبت از اون غول هستند. این بخش از ماجرا مشابه دورفها تا حدودی کلیشهایه ولی چون باحاله اشکالی نداره و اوکی است.
بخش چهارم هم مربوط میشه به داهات انسانها و ظاهر شدن اولین اورک تو سرزمین اونها. این بخش هم نسبتا کلیشهایه یه نفر که میگه خطر در کمینه ولی ملت حرفشو باور نمیکنن و یهو یه اورک ظاهر میشه و بهشون حمله میکنه تا حساب کار دستشون بیاد. خیلی این بخش سریال جذابیت خاصی نداره و اگه رد کنید هم مشکلی پیش نمیاد!
در کل قسمت دوم سریال ارباب حلقهها خیلی بهتر از قسمت اوله. شاید یکی از مهمترین دلایلش اینه که خبری از دیالوگها مصنوعی توش نیست. موسیقی هم بهتر شده. مخصوصا موسیقی متن بخش دورفهای این قسمت که تو تیتراژ پایانی هم دوباره پخش شد، خیلی جواب بود. خلاصه که قسمت دو درسته خیلی شاخ نیست ولی انصافا بدم نیست و میتونه نوید قسمتهای بعدی بهتر رو بده. هرچند که دیگه آقای Bayona کارگردان قسمتهای بعدی نیست و معلوم نیست در ادامه چی میشه.
اگه من بخوام به قسمت دوم یه نمره بدم 7.25 از 10 فکر کنم مناسب باشه.
نقد و بررسی قسمت سوم سریال ارباب حلقهها : حلقههای قدرت
کارگردان قسمت سوم سریال آقای Wayne Yip ئه که خیلی کارنامهی شاخی نداره و اوج کارش کارگردانی چند قسمت از سریال تباه چرخ زمان آمازون ئه.
باز هم این قسمت به سه داستان موازی تقسیم میشه که با هم تفاوت ساختاری دارند و هر بخش بررسی جداگونهای رو میطلبه.
بخش اول گالادریل و یک انسان به نام هالبرند، وارد یکی از شهرهای خیلی بزرگ خیلی بزرگ انسانها به نام Numenor شدند. خود شهر بسیار زیباست و واقعا تیم جلوههای ویژه زحمت خیلی زیادی رو کشیدند. ولی بیش از حد معمول از نمای خیلی دور بارها و بارها سرزمین ساخته شده، نمایش داده میشه که تکرار زیادش از جذابیتش کم میکنه و فیلم رو از روند میاندازه.
اما مشکل اصلی این بخش، باز دیالوگهای رازآلود و گنده گویانه است. من واقعا نمیدونم چرا نمیتونن عادی حرف بزنن. هیچ گونه مزیتی نداره و فقط بیننده رو از شخصیتها دور میکنه.
برای مثال وقتی گالادریل میخواد خودشو معرفی کنه کاملا از سبک دیالوگ راسل کرو تو فیلم گلادیاتور اسکی میره و خیلی حماسی صحبت میکنه در حالی اصلا جاش نیست و هیچ گونه زمینهسازی برای این صحنه نشده. بچه بازی که نیست. دو ساعت از گلادیاتور برای معرفی و شخصیت پردازی ماکسیموس رفته، بعد میگه "اسم من ماکسیموس دسیموس مریدیوسه ، فرمانده ی نیروهای شمالی ، ژنرال سپاهیان فلیکس" نه این که همینجوری شاخ بازی در بیاره من گالادریل ام فلانم بهمانم
بعد تازه توی کتابها، این فرماندهی نیروهای high elf ها که گالادریل خودش رو تو سریال به اون عنوان معرفی میکنه، الروند ئه و فقط و فقط برای این که فمنیستها خوشحال بشن داستان رو دستکاری کردن و با دادن فرماندهی سپاه الفها به گالادریل، ازش شمایل یک جنگجو رو ساختن.
متاسفانه اکثر بخش هایی که گالادریل توشون حضور داره به شدت سمی ئه و اگه بزنید جلو چیز خاصی رو از دست نمیدید. بخش های گالادریل رو تو آن چه گذشت قسمت بعد ببینید کافیه.
بخش دوم قسمت سوم که حتی از بخش گالادریل هم سم تره، مربوط میشه به تلاش Arondir (همون اِلف سیاه پوست) برای فرار از زندان و کار اجباری اورکها. بیشتر این بخش به مبارزه میگذره. مبارزههایی که به شدت خالی بندی و حتی از فیلمهای رزمی چینی و هندی هم تخیلیتر هستن. بزرگوار تو یه حرکت با یه تیکه چوب خیلی کوچیک یه اورک رو میکشه. این آپشن حتی برای جان ویک هم قفله! در کل این بخش به شدت کلیشهای و ضعیفه و هیچ گونه حرفی برای گفتن نداره. با خیال راحت بزنید جلو و حتی اگه تو آن چه گذشت قسمت بعدی هم نگاهش نکنید، مشکلی نیست.
بخش سوم قسمت سوم هم مربوط میشه به هابیتهای هارفوت که از معدود بخشهای باحال سریاله. البته تا حالا چیز خاصی از داستان توسط هابیتها روایت نشده، صرفا یه سری هابیت عشایر مانند هستند که یه غول اومده و زندگیشون رو تغییر داده ولی همون فضا سازی جذابی که این بخش داره و تم موسیقی متن زیبای هابیتهای هارفوت، باعث میشه تا بتونیم بقیهی سریال رو تحمل کنیم.
در کل قسمت سوم به غیر از ماجراهای هابیتها و مناظر زیبای شهر Numenor حرفی برای گفتن نداره و اگه بخوام به قسمت سوم سریال ارباب حلقهها نمرهای بدم، همون 5 از 10 کافیشه.
نقد و بررسی قسمت چهارم سریال ارباب حلقهها : حلقههای قدرت
مثل قسمت سوم، کارگردان قسمت چهارم سریال حلقههای قدرت هم آقای Wayne Yip است.
خوب توی این قسمت روایت داستانهای موازی به بیشترین و قاطیپاطی ترین سطح خودش رسیده. در این حد که دیگه نقد و بررسی جداگونهاش ممکن نیست و همینجوری با بیل بررسی میکنیم.
بخش اول مربوط میشه به گالادریل و مذاکراتش با ملکه/ولیعهد والینور برای اتحاد بر علیه سائرون که همون طور که انتظار میره پره از گندهگویی راجع به هر چیز و زل زدن بازیگران به نقطههای نامعلوم.
یه بخش دیگه مربوط میشه به اتفاقاتی که برای یک خواهر و برادر تو شهر والیونور میافته که با وجود این که نقش خاصی تو داستان نداره ولی حداقل سمی هم نیست و میشه تحملش کرد.
بخش دیگه مربوط میشه به داستانهای ساخت آهنگری دورفها برای الروند و کلبریمبور که این بخش هم مشابه قبلیه نقشی در داستان نداره ولی طراحی ظاهری سرزمین دورفها باحاله و یه سری نکات و درسهای اخلاقی هم میده که اوکیه و در کل قابل قبوله.
در یک بخش دیگه، بعد از یکی دو قسمت بیخبری دوباره برمیگردیم به سمت انسانهای داهاتهای سرزمینهای جنوبی و تلاش اونها برای فرار از دست اورکها و بقا در شرایط سخت غذایی. توی این بخش شخصیت Bronwyn با بازی خانم نازنین بنیادی بازیگر ایرانی سریال، نقش نسبتا پررنگی داره تا بینندههای ایرانی سریال خوشحال بشن!
سمی ترین بخش سریال هم مثل همیشه میرسه به ماجراجوییهای الف سیاه پوست داستان و مبارزات خالیبندیانهاش. به قدری مبارزات این قسمتش غیر واقعیه که میخوام نقد این قسمت از سریال ارباب حلقهها رو به بررسی مبارزات سریال اختصاص بدم.
بررسی مبارزات سریال حلقههای قدرت
مبارزههای حماسی و پشمریزون میتونه نقطهی قوت فیلمهای سینمایی و سریالهای سبک قدیم و باستانی باشه. فیلمهای مثل شجاع دل مل گیبسون و همین ارباب حلقهها و هابیت ساخت پیتر جکسون، استانداردهای نبرد کلاسیک توی سینما رو ثبت کردند و ناخودآگاه هر اثر جدیدی که ساخته بشه با اونها مقایسه میشه
سریال ارباب حلقههای آمازون تا حالا چندین صحنهی مبارزه رو به نمایش گذاشته؛ یک صحه جنگ عظیم تو قسمت اول نمایش داده شد. این جنگ به قدری شیر تو شیر و بی در و پیکر بود که نه هیچ حسی در بیننده القا کرد و نه جذابیت بصری خاصی داشت.
سایر مبارزات سریال به صورت پهلوانی و با تعداد نفرات کم بودن:
مبارزه اول گالادریل و سربازاش با یه ترول برفی بود. تو این نبرد گالدریل اول عین ماست وا میسته تا سربازاش شتک شن و بعد خیلی تخیلی از شمشیر یک سربازش به عنوان تختهی پرش استفاده میکنه و با یکی دو ضربه ترول نگونبخت رو میشکه. جالب این جاست که تو این نبرد در ابتدا 7 یا 8 الف حضور داشتند و حداقل سه چهار تاشون هم آسیب جدی دیدند و شاید یکیشون هم مرد ولی در سکانس بعدی 9 تا الف سالم و سرحال حضور داشتند که همیچین سوتیای برای یک سریال صدها میلیون دلاری غیرقابل بخششه
یکی دیگه از مبارزات سریال، تلاش الف سیاه پوست و دوستاش برای فرار از زندان اورکها در قسمت 3 بود. این فایتها ها مرزهای سمی بودن و جابجا میکنه. جناب الف رسما پرواز میکنه. با یه تیکه چوب نازک 10 سانتی یه اورک رو میکشه. اونم در حالی که پاهاش به غل و زنجیر کشیده شده. این سکانس بیشتر از این که حماسی باشه کمدیه.
توی همین قسمت چهارم گالادریل که تو زندان افتاده، قراره آزاد شه و به خارج از شهر با کشتی هدایت بشه. مامورینی که قراره گالادیل رو ببرن سه نفر هستن. ابتدا در سلول رو باز میکنن و همین که میخوان قفل دستهای گالادریل رو بازکنن، گالادریل تو یه حرکت خیلی سمی بدون این که کوچکترین آسیبی به نگهبانها بزنه، نه تنها خودش رو رها میکنه، بلکه نگهبانهارو هم داخل سلول زندانی میکنه. این حرکت چون خیلی غیرقابل باوره با سرعت خیلی زیاد پخش میشه و وسط فایت کات میزنه رو زندانی دیگه (تصویر زیر) تا بینندهها درگیر جزئیاتش نشن ولی نمیدونن که ما این جا منتظر همین چیزا هستیم!
بعد از اون صحنه، میرسیم به سمیترین فایت تا به این قسمت سریال. شرایط به جایی رسیده که یه عالمه اورک به دنبال الف سیاهپوست و پسرک در حالی که الف سیاه پوست دستان به همراه پسر Bronwyn در حال فرار از دست اورکها هستند و اورکها به سمتشون تیر پرتاب میکنن.
یکی از همین تیرها نزدیک میشه تا به پسر بچه بخوره که یهو صحنه آهسته میشه و جناب الف تیر رو تو هوا میگیره!!!! بعد کار به اینجا ختم نمیشه و همون تیری که از دشمن گرفته رو تو کمان میذاره، به سمتهای اورکهای مفلوک پرتاب میکنه و یکیشون رو هم میکشه! واقعا من هیچ جوره این سکانس تو کتم نرفت. در این حد که دیدن ادامهی قسمت چهارم رو یک روز به تعویق انداختم.
تنها دفاعیه ای که سازندگان و طرفداران سریال دارن اینه که چطور شما به لگولاس تو فیلمهای سینمایی ارباب حلقهها و هابیت ایراد نمیگرفتید و حالا دارید به ما گیر میدید؟
در جواب این باید عرض کنم که اولا که کی گفته ما به لگولاس گیر نمیدادیم؟ همون صحنههای مبارزات لگولاس هم غیرقابل باور بود و به همین دلیل لگولاس از شخصیتهای تراز ما نیست. ولی صحنههای لگولاس هرچی بود به اندازهی فایتهای الف سیاه پوست سریال خالی بندی نبود.
لگولاس دو سه هزار سال عمر داشت. شاید با اغماض بشه گفت یه نفر بعد هزاران سال تمرین بتونه به تواناییهای لگولاس برسه!! ولی دیگه گرفتن تیر تو هوا و پرت کردنش به سمت دشمن با صدها هزار سال تمرین هم نمیشه بهش رسید!!
در کل تو قسمت چهارم هم خبر خاصی نیست و انقدر داستانهای زیادی به صورت موازی روایت میشه که اصلا نمیفهمید چیشد. اگه من بخوام به قسمت چهارم سریال یه نمره بدم بازم همون 5 از 10 فکر کنم کافیش باشه.
نقد و بررسی قسمت پنجم سریال ارباب حلقهها : حلقههای قدرت
مثل قسمت سوم و چهارم، کارگردان قسمت پنجم سریال حلقههای قدرت هم آقای Wayne Yip است.
توضیح دادن راجع به قسمت پنج تکرار مکرراته. شما همین توصیفات قسمتهای قبلی که آقای Wayne Yip ساخته رو تعمیم بدید
بخش هابیتها هنوز جذابیت خودش رو داره. علاوه بر یه موسیقی خوب راجع به ماجراهای سفرهای هارفوتها، اون شخصیت غول مرموز هم از خودش داره یه سری خصوصیتهای جادویی نشون میده تا احتمالا بعدا مشخص بشه که مثلا یا گاندولفه یا سارومان. البته احتمال گاندولف بودنش بیشتره چون داره با هابیت ها دوستی بر میگزینه، هر چند توی آثار تالکین درسته گاندولف خودش ادعای داشتن سن خیلی خیلی زیاد می کنه ولی در عصر دوم سرزمین میانی که سریال توش اتفاق میافته و در اعصار قبلترش هم خیلی خبری از گاندولف نیست. حالا باید ببینیم کیه.
بخش قابل قبول دیگه قسمت پنجم هم ماجراهای الروند و دورین ئه. بین این دو شخصیت رابطهی دوستی خوبی شکل گرفته و از معدود بخشهای سریاله که اعصاب آدم رو خورد نمیکنه.
اما امان از بخشهای دیگهی این قسمت. کارگردان چینی کاملا ارادت عجیبی به نبردهای خالیبندی فیلمهای شائولین داشته و تو این قسمت گالادریل هم فایتهای تخیلی به سبک الف سیاه پوست انجام میده.
از اون طرف داخل داهات انسانهای جنوبی هم، تیم سازنده کلا دوست داره همش بدبختی، نا امیدی و وادار شدن برای تسلیم شدن رو به نمایش بگذاره و خیلی کلیشهایه. ولی قسمت بعد به صورت محیرالعقولی قراره شجاع بشن!
یک موضوعی هم که دوست دارم بهش اشاره کنم شخصیت پردازی گالادریل ئه. گالادریل مثل یه جوان خام و بی تجربه عمل میکنه در حالی که بنابر آثار تالکین، گالادریل در حال حاضر حدود 5000 سال عمر داره. 5000 سال دیگه برای الف ها هم پیشکسوت محسوب میشه و این شخصیت خام گالادریل با سنش تناقض داره.
گالادریل سریال حتی انگیزهی خاصی هم برای مبارزاتش نداره. همین جوری دور همی فایت میکنه. در جواب این که چرا به جنگ با سائرون ادامه میدی میگه چون نمیتونم متوقف بشم. همین قدر بیهدف و آبکی. همین یه جمله رو به کل سریال هم میشه تعمیم داد. چرا سریال رو ساختن؟ چون نمیتونستن نسازن.
در کل قسمت پنجم هم مالی نیست و مثل بقیه قسمتهای ساخت Yip به زور نمره 5 از 10 رو کسب میکنه.
نقد و بررسی قسمت ششم سریال ارباب حلقهها : حلقههای قدرت
کارگردان قسمت ششم سریال حلقههای قدرت، خانم Charlotte Brändström ئه. ایشون که کارگردان قسمت بسیار بیکیفیت شکار اژدهای سریال ویچر هم بوده، توی سریال ارباب حلقهها هم به سنت گند زدن به خاطرات و اسطورههای ما ادامه داده.
قسمت ششم یکی از ضعیفترین آثار تاریخ تلویزیون و سریال حساب میشه. واقعا همه چیز این قسمت سطحش پایینه. اولا که از دورفها و هابیتها خبری نیست و کل داستان حول گالادریل و الف سیاه پوست میچرخه. همین خودش تمام جذابیت قسمتهای قبلی رو از دست میده ولی مشکل فقط اینا نیست.
این قسمت از لحاظ فنی به شدت ضعیفه. دیگه کج نبودن کادر تصویر رو کارگردانان آماتور که چه عرض کنم یه نفر که 10 تا عکس با موبایلش گرفته باشه میدونه. نصف صحنههای قسمت ششم سریال کجه. اونم نه این که تراز و شاغول نداشته باشن، کارگردان فکر کرده خیر سرش اگه نماها رو کج بگیره حرفهای تر میشه، غافل از این که این کج گرفتن فقط رو اعصاب تماشاگرای بدبخت میره و کوچکترین جذابیت بصری نداره.
از فایتهای مسخرهی قسمت ششم که نگیم بهتره. شعور اورک ها در حد جلبک پایین آورده شده و فایتهای گالادریل و الف سیاه پوست از فیلمهای تخیلی هندی هم مصنوعیتره.
روند پیشبرد داستان هم خیییلی کلیشه ایه. ظاهرا سازنده ها خیال کردن قراره تو این قسمت برای بینندهها کلی غافل گیری صورت بگیره ولی همه چیز انقدر بدیهی بود که با دیدن 5 تا فیلم هم میشد سرنوشت تک تک سکانسهای قسمت ششم رو حدس زد.
کارگردانی ضعیف حتی روی بازیگری هم تاثیر گذاشته و دیالوگهای بازیگرا از همیشه خشکتر و غیر قابل باورتر ادا میشه.
قسمت ششم سریال ارباب حلقهها نمونهی عینی مفهوم "پول خوشبختی نمیاره" است. باور این که میلیونها دلار سر این قسمت صرف شده آزار دهنده است. من واقعا نمیدونم سازندههای سریال ارباب حلقهها با خودشون چی فکر کردن که کارگردان فاجعهای مثل قسمت شکار اژدهای ویچر رو به خدمت گرفتن و احتمالا بهش کلی پول هم دادن.
تنها نکتهی مثبت این قسمت بحث آموزشی برای علاقهمندان به حرفهی کارگردانی سینماست. هر چیزی که تو قسمت 6 سریال ارباب حلقهها اتفاق افتاده رو شما انجام ندید.
واقعا حیف وقتی که سر این قسمت گذاشتم. اگه قسمت 6 رو هنوز ندیدید، حتی اگه بهتون پول هم دادن هرگز سمتش نرید که سعادت شما در همینه.
در کل قسمت ششم سریال ارباب حلقهها یک فاجعه تمام عیاره و نمره یک صدم از 10 هم زیادشه.
افسوس فایده نداره
تا این جایی که من سریال حلقههای قدرت رو دیدم خیلی چیز تازهای برای ارائه نداشته. اگه برای بار هزارم ارباب حلقهها و هابیت آقا پیتر جکسون رو نگاه کنید، قطعا بیشتر از سریال ارباب حلقههای آمازون حال میده. سریال حلقههای قدرت با این همه خرجی که کرده بعیده که بتونه اثر ماندگاری از خودش به جا بذاره. تا حالا به غیر از قسمت 2 که روال بود، قسمتهای دیگه خوب نبودن. قسمت 6 هم انقدر بد و افتضاح بود که من دیگه بی خیال دیدن سریال شدم و با اجازهی شما نقد فصل اول سریال ارباب حلقهها رو تا همین قسمت ششم تموم میکنم.
روزتون پشمریزون
حالا که لطف کردین پست رو تا آخر خوندین یه نظری هم برای ما ارسال کنید تا ما رو هم خوشحال کنید.
ادمین در تاریخ 2022-10-24
@احسان. آقا خیلی ممنون از بررسی و تحلیل فنی تون. ارادتمندیم.