تجربه بازی سایبرپانک 2077 پس از نصب آپدیتها
پیش سایبر
کمتر کسیه که اسم بازی Cyberpunk 2077 به گوشش نخورده باشه. سایبرپانک 2077 یکی از مورد انتظارترین بازیهای تاریخ بود. به علت موفقیتهای بزرگ سهگانهی ویچر توسط سازندهاش CD Projekt Red، همه انتظار یک شاهکار بزرگ رو داشتن. حضور کیانو ریوز در بازی هم که گیلاس روی کیک بود و حتی طرفدارای سینما رو هم جذب Cyberpunk کرده بود.
سایبر نشر
احتمالا همهمون شنیدیم که سایبرپانک با مشکلات بسیار زیادی جهت انتشار روبرو شد. از تاخیرهای بسیار بگیرید تا باگهای نسخهی اولیه بازی که البته ما این جا قصد صحبت راجع به این مسائل رو نداریم چون تکرار مکرراته. به هر حال CD Projekt Red طی چندین ماه تلاش تونسته بخشهای زیادی از باگها رو رفع کنه و بازی رو به یک جای خیلی خوبی برسونه. سونی هم که سایبرپانک رو به فروشگاهش برگردوند و همین مهر تاییدی به موفق بودن تلاشهای سازندگان بود.
سایبر نصب
حالا دیگه به نظرم وقتش شده بود تا سایبرپانک 2077 رو دانلود کنم و ببینم بازی فارغ از انتقادات به حق یا ناحقی که تو محافل گیمی و نقد و بررسیها به سایبرپانک 2077 میشه، واقعا شاخ هست یا نه. واسهی همین بهروزترین نسخهی بازی تا اون موقع یعنی نسخهی 1.22 سایبرپانک رو دانلود کردم و رو کامپیوترم نصب کردم و وارد فاز اجرای بازی شدم.
تعیین شخصیت پانک
برعکس سری بازیهای ویچر که یه شخصت اصلی مشخص و گولاخ به نام گرالت از ریویا (ع) داره، توی سایبرپانک باید خودتون شخصیت اصلی بازی رو بسازید. البته اسمش مشخصه و V ئه ولی خوب جنسیتش، تیپش و گذشتهاش رو باید شما تعیین کنید. یکی از نکات بسیار پشمریزون دربارهی سایبرپانک اینه که شخصیت اصلی بازی دو دوبلر مذکر و مونث داره. در حالی که توی اکثر بازیهای مشابه وقتی امکان تعیین جنسیت کاراکتر اصلی هست، معمولا دیگه خبری از دوبلور نقش اصلی نیست و صرفا دیالوگها به صورت متنی نمایش داده میشن. ولی خوب خوشبختانه سایبرپانک به طور کامل دوتا دوبلور کار درست رو برای شخصیت اصلیش انتخاب کرده و بسیار رواله.
من به شخصه با سیستم تعیین تیپ و ظاهر شخصیت اصلی زیاد حال نکردم. آدم کلی میشینه قیافه درست میکنه و تهش هم چیز شاخی درنمیاد. نهایت کار باحالی که آدم میتونه بکنه گذاشتن یه سیبیل کلفت برای V ئه تا بقیه ازش حساب ببرن!
در رابطه با تعیین گذشتهی زندگی V و پاسخ به سوال فلسفی از کجا آمده ام، سه تا حالت وجود داره: عشایر (Nomad)، بچهی کف خیابون (Street Kid) و کارمند کمپانیهای بزرگ (Corpo).
عشایر یا Nomad به این صورته که V قدیم اهل یه گروه عشایری به نام Bakker بوده ولی آرمانهای Dom رو فراموش کرده و بیخیال خانوادهی عشایریش شده و میخواد توی شهر Night City پیشرفت کنه. Nomad ها معمولا افراد با مرام و مشتیای هستن.
بچههای کف خیابون هم اونهایی هستن که تو Night City بزرگ شدن ولی خوب بیشتر رفاقتی با هم کار میکنن و دل خوشی هم از کمپانیهای بزرگ ندارن. Corpo ها هم که کارمندای شرکتهای بزرگ و مافیایی Night City هستند.
انتخاب جنسیت و بیشتر از اون گذشتهی شخص، توی روند داستانی بازی تاثیر میذاره و نسبتا خوب هم پیاده سازی شده.
به هر حال من شخصیت V رو یک مرد سیبیل قیطانی Nomad انتخاب کردم و اصل گیم پلی بازی سایبرپانک آغاز شد. درجه سختی رو هم از بین 4 تا سومی یعنی Hard رو انتخاب کردم.
سایبر ران
بازی از توی بیابونهای اطراف نایت سیتی شروع میشه. V قراره یک محمولهی عجیب رو با کمک یک نفر به نام Jackie Welles به صورت قاچاقی وارد نایت سیتی بکنه. توی این مسیر مشکلاتی پیش میاد و در نهایت با کمک Jackie وارد شهر میشه. Jackie، توی یک کات-سین، V رو با نایت سیتی آشنا میکنه و بازی دیگه به صورت جدی آغاز میشه.
از همون اول و تو بیابون آدم محیط رو که میبینه، حساب کار دستش میاد که با یه بازی با کیفیت طرف هستش. تو این فاصله با سیستم مبارزه، رانندگی و انتخاب دیالوگ بازی هم آشنا میشیم که از کیفیت خوبی برخورداره.
نایت سیتی
بعد از این که وارد شهر Night City میشی، رسما پشمات میریزه. واقعا طراحی شهر بسیار زیباست. تا حدودی هم ما رو یاد شهرهای سری بازیهای نید فور اسپیدUnderground و همچنین Gotham City از سری بازیهای Batman Arkham هم میاندازه. Night City مثلا یک شهر توی کالیفورنیاست، منتهی تو سال 2077 جدا از ایالات متحده و به صورت مستقل اداره میشه. البته بیشترین شهری که تو دنیای واقعی شبیه نایت سیتی ئه، توکیو ئه.
طراحی جزئیات شهر در سطح بسیار بالایی قرار داره. از پوسترهایی که به صورت اختصاصی مربوط به آینده طراحی شدند بگیرید تا تیپ و ظاهر ملت و خودروها. برای مردم عادی خودروها روی زمین طی طریق میکنن و این مرفهین بیدرد هستن که از این ماشین پرندهها دارن و ما توی بازی خیلی باهاشون سر و کار نداریم. البته دیگه مثل ویچر نیست که بشه تو هر خونه و سوراخ سمبهای رفت که این مسئله برای یک شهر بسیار بزرگ مثل نایت سیتی شاید امری بسیار سخت یا حتی غیر ممکن باشه.
نایت سیتی به قول بزرگان یک پاد آرمان شهره. توش پره از خلافکارها و سازمانها و سیاستمدارهای فاسد. مزدورها که بهشون Merc گفته میشه توسط Fixer ها به افراد و بزرگان متصل میشن و براشون ماموریتهای اکثرا خلاف انجام میدن.
توی 2077 سیستم پزشکی اینا هم خیلی پیشرفت کرده و مرفهین بی درد حتی میتونن جلوی پیر شدنشونو بگیرن ولی ما بدبخت بیچارهها باید به بستن یک سری Implant های معمولی که فقط یه ذره باعث میشه شاختر بشیم بسنده کنیم.
داستان پانک
استارت داستان بازی چیز جدیدی نیست. حداقل تو حالت Nomad که من رفتم اینجوریه. یک تازه وارد که اومده توی یک شهر جدید تا پیشرفت کنه و ره صد ساله رو یه شبه طی کنه. توی فیلم ها و بازیها مشابهش رو زیاد دیدیم. مثلا ورود تونی مونتانا به میامی تو صورت زخمی یا ورود نیکو بلیک به لیبرتی سیتی تو GTA IV.
ولی در ادامه و بعد از گذشتن 6، 7 ساعت از گیم پلی بازی، داستان پیچیدهتر میشه. دقیقا از زمانی که کیانو ریوز وارد داستان میشه. این جاست که بازی یه فضای چالشی سایبری رو به خودش میگیره. حتی ته مایههای داستانیای شبیه به سری بازیهای کرایسیس و بتمن Arkham Knight هم به بازی اضافه میشه.
در کل داستان بازی جذاب و گیراست. البته انتظار دیگهای هم از یه بازی ساخت CD Projekt Red نمیره. ممکنه شبا بیدار بمونید تا بازی رو پیش ببرید. خلاصه Cyberpunk یه مقدار زیادی معتاد کننده است و شما رو درگیر خودش میکنه.
ماموریتهای جانبی هم خیلی خوب و جذاب هستند. البته یک سری ماموریت جانبی بدون داستان (مشابه Red Dead Redemption II) هم وجود داره. ولی این ها بیشتر به درد لول-آپ کردن و گذران اوقات فراغت میخورن و آدم خیلی سمتشون نمیره. Side-Quest های داستانی بعضا حتی از خود داستان اصلی هم جذابتر هستند. حتما یادتون نره ماموریتهای جانبی داستانی سایبرپانک رو تا ته انجام بدید. مخصوصا ماموریتهای Panam؛ چون آخرش هم یه اسنایپ خیلی شاخ به نام Overwatch میده که بیشتر از هر سلاح دیگهای تو بازی به کارتون میاد و هم یک پایان جدید برای سایبرپانک باز میکنه.
ضمن این که داستان بازی به اندازهی ویچر 3 طولانی نیست و به نظر من یه مقدار زود تموم میشه و از تمام پتانسیل موجود توی بازی استفاده نمیشه. بعد از اتمام بازی هم دیگه امکان بازگشت به شهر و دوباره بازی کردن ماموریتهای جانبی وجود نداره و نهایت بتونید از سیو نقطهی بدون بازگشت بازی، دوباره کوئستها رو انجام بدید. پس ساید-کوئستهای داستانی رو تا ته انجام بدید که از بازی لذت کافی رو برده باشید.
حواستون هم باشه توی سایبرپانک موبایل شما نقش مهمی رو داره و به خوبی پیاده سازی شده. به ملت زنگ بزنید و تماسها و پیامهای ملت رو جواب بدید که فعال شدن خیلی از مرحلهها منوط به همین موبایل شماست.
جانی سیلورهند
به نظر من برگ برندهی سایبرپانک حضور کیانو ریوز و شخصیت جانی سیلورهند ئه. حالا شاید ظاهرش کاملا شبیه خود کیانو نشده باشه و تو تریلر بازی اغراق شده باشه ولی شخصیتش، صداش و داستانی که پشتش هست فوق العاده است. سیلورهند میتونه یکی از ماندگارترین شخصیتهای تاریخ گیم باشه.
این که چطوری سیلورهند وارد داستان میشه و ارتباطش با V چیه رو اسپویل نمیکنم، فقط در این حد میگم که سیلورهند یک نوازندهی یه گروه راک به نام سامورایی ئه که موسیقیهای اعتراضی علیه شرکتهای بزرگ میسازه و که علاوه بر اینکه تو اکثر دقایق بازی در کنار شما وجود داره، توی برخی مرحلهها شما حتی کنترل خود سیلورهند رو هم میتونید به دست بگیرید.
شخصیت سیلورهند از لحاظ بیاعصاب بودن، با صدای خشدار حرف زدن و البته تیپ و قیافهاش تا حدودی شبیه جان ویک ئه. حتی اسمش هم همون Johnny ئه ولی شخصیت پردازیش پیچیدهتر و شاختر از جان ویک ئه که این به خاطر نویسندههای کار درست CD Projekt Red میتونه باشه.
سایبر گراف
در رابطه با گرافیک بازی Cyberpunk 2077 با وجود این که من با هزار بدبختی تونستم بازی رو تو تنظیمات Medium اجرا کنم، گرافیکش به نظر من بسیار بالا و فوق العاده اومد. در این حد که حتی سعی نکردم تنظیمات رو بالاتر ببرم چون به اندازهی کافی گرافیک خوب بود و هوا هم خیلی گرمه و جرئت نداشتم دمای کارت گرافیکم رو زیادی ببرم بالا.
البته مهمتر از خود گرافیک یه بازی، طراحی هنری بازیه. چیزی که بازیهای ژاپنی معمولا بهش توجه خاصی میکنن. چه بسا یه بازی قدیمی به خاطر طراحی زیباش، خوب به نظر بیاد. سایبرپانک خوشبختانه تو این زمینه هم راه ویچر رو ادامه داده و خیلی خوب عمل کرده. مخصوصا نورپردازی بازی چه تو شب و چه تو روز فوقالعادس. تازه من امکان Ray-Tracing و RTX و از این دست سوسولبازیا هم نداشتم، با اونها که احتمالا شاختر هم میشد.
در کل اگه یه بازیای با گرافیک خیلی بالا و پشمریزون دلتون میخواد و میخواید GPU سیستموتونو به چالش بکشید، مطمئن باشید سایبرپانک پاسخگوی نیازهاتون خواهد بود.
سایبر بانگ
موسیقی متن همیشه یکی از نقاط قوت بازیهای CD Projekt Red بوده. تو سایبرپانک هم این سنت حسنه حفظ شده. البته با توجه به سبک بازی دیگه نباید انتظار موسیقی متنهای دلنشینی مثل بازیهای ویچر رو داشته باشیم و خالی گوش دادن آهنگاش واقعا خیلی حال نمیده، در عوض توی خود بازی بسیار مناسب و جوابه.
رادیوهای بازی هم یکی دیگه از نقاط پشمریزون بازی Cyberpunk ئه. برخلاف GTA و سایر بازیهای این سبکی که از آهنگهای انتخابی استفاده میکنند، CD Projekt برای شبکههای رادیوئی مختلف بازی که از سبکهای متفاوتی هم برخوردارند، آهنگهایی مناسب با فضای آینده و شهر نایت سیتی تولید کرده و از همونا تو بازی استفاده میکنه و این ترکها جدای از موسیقی متن بازی هستند و این یعنی ساخت ساعتها موسیقی برای بازی. من خودم معمولا رادیوهای Royal Blue و Body Heat رو بیشتر گوش میدادم که به ترتیب موسیقیهای Jazz و Pop پخش میکردند.
سایبر فایت
نبردهای بازی سایبرپانک به سه بخش تقسیم میشه: مخفی کاری، هک کردن و گولاخ بازی.
معمولا به این صورت پیش میره که آدم کار رو با مخفی کاری آغاز میکنه و چند نفری رو یواشکی از پای درمیاره، توی این کارها از هک کردن دوربینها و ایجاد اختلال در بینایی سربازها هم استفاده میشه، منتهی در نهایت یک بدن نیمهجانی، سرباز سرگردانی چیزی باعث میشه تا جای ما لو بره و همه بریزن سرمون. چیزی مشابه نبردهای موجود در بازیهای فارکرای، کرایسیس و ولفنشتاین. حتی پرشدن جون هم مشابه همون فارکرای و با تزریق آمپول در حین نبرد صورت میگیره.
اوایل بازی شاید یه مقدار هک کردن و مخفی کاری پیچیده باشه، ولی از اون جایی که بازی درجهی سختی نسبتا خوبی داره، آدم مجبور میشه تا این کارها رو هم یاد بگیره و آخرا که حساب کار دستتون میاد یه مقدار بازی ساده میشه. البته من درجهی سختی آخر رو امتحان نکردم، شاید اون یه مقدار سخت باشه ولی در هر صورت با لول-آپ شدن کافی، میشه هر دشمنی رو کشت.
البته دشمنا هم خیلی سگ جون هستند و مثلا یک هدشات برای ناکار کردن حریف کافی نیست، مگر اینکه یه تفنگ خیلی شاخ در حد همون اسنایپ Overwatch که بالا بهش اشاره کردم داشته باشید.
در کل نبردهای بازی با سربازهای معمولی اگه به صورت افراطی دنبال مراحل جانبی نرفته باشید تا اواخر بازی جواب و چالش برانگیز خواهند بود. البته هوش مصنوعی سربازها بعضی وقتا زیادی پایین یا بالا میشه و میتونست یه مقدار بهتر باشه.
اما هر چقدر نبردهای با سربازا خوبه نبرهای مقابل Boss ها روال نیست. اولا که کلا سه چهار تا Boss تو بازی بیشتر نیست بعد همونام همچین مالی نیستن. یعنی تو فاصلهی نزدیک خیلی شاخ هستن ها ولی از دور همشون تعطیل میشن و خیلی راحت میشه با اسنایپ تو سه سوت شکستشون داد. غول آخر بازی که اصلا هیچ چالشی برای من ایجاد نکرد. انصافا باید یه مقدار روی عقل و شعور Boss ها در هنگام نبرد تو فاصلههای دور بیشتر کار میکردن.
سایبر درایو
سیستم رانندگی بازی تو سایبرپانک چه با ماشین و چه با موتور بسیار خوب و لذت بخشه. به این صورت که آدم از Fast Travel استفاده نمیکنه و با خودروهای شاخ بازی به گشت و گذار توی نایت سیتی میپردازه. فرمون و این چیزای بازی هم رواله. البته تو زاویهی دوربین سوم شخص. توی حالت اول شخص یه مقدار سخت میشه. قدرت موتور بر اساس دندهای که توش هستیم هم البته نه به خوبی مثلا NFS Heat ولی در حد قابل قبولی پیاده سازی شده.
خلاصه تو رانندگی همه چی گل و بلبل ئه تا وقتی که تصادفی صورت نگرفته باشه. وقعا تصادفهای خودروها بسیار بد و غیر طبیعی طراحی شده. برای خود من پیش اومده که با یه سواری معمولی با یه کامیون شاخ به شاخ شدم و کامیونه چپه شده و من به حرکت خودم ادامه دادم! حتی یه بار با موتور یه سواری رو تو شاخ به شاخ چپه کردم و رد شدم!! تصادف با دیوار هم تعریفی نداره. واقعا باید روی تصادفها خیلی بیشتر کار میکردن و این بیشترین چیزیه که تو بازی اذیت میکنه. البته یه مقدار عقل و شعور رانندههای بازی هم پایینتر از حد ایده آله.
همین مسئله باعث شده تا مراحل مسابقه و رالی خیلی جواب نباشن چون دیگه مثل نیدفور اسپید نمیتونی بکوبی به یه ماشین و ازش جلو بزنی و باید عین بچهی آدم رانندگی کنی و سعی کنی به جایی نزنی! البته مراحل ریسینگ بازی از لحاظ داستانی جواب هستند و برای داستانش هم که شده بازیشون کنید، یا حداقل سعی کنید به جایی نکوبید!
سایبر کپچر
احتمالا با تکنولوژی Motion Capture آشنایی دارید و حتما پشت صحنهی فیلمهای ارباب حلقهها و هابیت رو دیدید که اندی سرکیس و بندیکت کامبربچ چطور با پوشیدن یک لباس سنسور دار مخصوص، نقشهایی مثل اسمیگل و اژدها رو بازی میکنن.
با گذشت زمان این تکنولوژی پیشرفت زیادی کرد، مخصوصا با اومدن فیلم آواتار. توی آوار سعی شده بود تا علاوه بر جسم حتی احساسات بازیگر هم از طریق سنسورها منتقل بشه و برای همین اسمش رو Emotion Capture گذاشته بودن.
توی بازیهای رایانهای Motion Capture به طور جدی از بازی LA Noir وارد میدان شد. تو LA Noir ادعا شده بود که میشه با نگاه کردن به قیافهی شخص تشخیص داد که فرد مورد تحقیق و بازجویی راست میگه یا نه.
به مرور Motion Capture به یکی از بخشهای جداناپذیر بازیهای AAA تبدیل شد. شاید بشه گفت مهمترین و مشهودترین پیشرفت ویچر 3 نسبت به ویچر 2 همین Motion Capture و نمایش احساسات در چهرهی گرالت و دوستان بود و این به روند بازی و تصمیمگیریهای شما خیلی کمک میکرد.
توی سایبرپانک Motion Capture در بهترین وضعیت ممکن قرار داره. همون چیزی که تو آواتار و LA Noir میخواستن. بسیار عالی و پشم ریزون. تک تک دیالوگهایی که انتخاب میکنید در طرف مقابل تاثیر میگذاره و این احساسات در قالب چهره و کلماتی که بیان میکنه نمایان میشه. به این عکس نگاه کنید. تفاوتهای حالت چهره Judy تو عکس، یه مثال از همین سطح بالای Motion Capture تو سایبرپانک و البته توانایی بالای کیانو ریوز و دوستاش تو تیم بازیگری Motion Capture بازی ئه.
سایبر اسکیل
سیستم اسکیلها و آپگریدهای سایبرپانک 2077 تا اواسط بازی سطح مطلوبی داره. آپگریدها و اسکیلهایی که باز میکنیم واقعا توی بازی به کار میان. ولی هر چه قدر که به اواخر بازی نزدیک میشیم دیگه این آپگریدها چندان بدرد نمیخورن و من تو آخر بازی کلی امتیاز اسکیل استفاده نشده داشتم.
تفنگهای بازی هم امکان افزودن یک سری قابلیتهای اضافه (مشابه Rune ها در بازیهای ویچر) رو دارن. علاوه بر اون امکان آپگرید کلی تفنگها هم وجود داره و از طریق یه سری خرت و پرتهای داخل بازی صورت میگیره. این سیستمها یه مقدار پیچیدهان و تا اواسط بازی خیلی آدم ازشون استفاده نمیکنه ولی اواخر بازی برای شاخ کردن تفنگهایی که بهشون ارادت داشتین مورد استفاده قرار میگیرن.
بخشی از آپگریدها مربوط به Implant کردن یا آپگرید اعضای بدن میشه. من به شخصه از این قابلیت کلا هیچ استفادهای نکردم. حالا شایدم باحال بوده ولی من اصلا سمتش نرفتم و با اجزای طبیعی بدن به گذران عمر پرداختم.
سیستم پولی بازی هم میتونست بهتر باشه. من معمولا پول زیاد میاوردم و جایی هم نبود که خرجش کنم. البته میشد باهاشون سلاح، لباس و خودرو و چیزای دیگه خرید ولی همهی اینها در طول انجام مراحل بازی هم بدست میومد و این پول بازی که اسمش Eurodollar معروف به Eddie باشه همیشه رو دستمون باد میکرد.
سایبر باگ
یکی از اصلیترین مشکلات سایبرپانک هنگام ارائه باگهاش بود. سازندگان بازی پس از چندین ماه بالاخره تونستن بازی رو به جای خوبی برسونن. من به شخصه با باگی که خیلی اذیت بکنه برنخوردم. تو کل بازی با حدود 10 تا باگ در حد کار نکردن دکمهی تغییر زاویهی دوربین تو خودرو، یا غیب شدن یک کاراکتر توی یه لحظه یا تصادف خودرو در زمان مسیریابی خودکار برخوردم که تقریبا همشون با یه بار ریلود کردن بازی حل میشدن. یکی از باگهایی که میگم همین تصویره و توش سرنشین موتور کناریه لود نشده.
البته بازی با بدون باگ بودن فاصله داره ولی واقعا در این حدی نیست که شما رو اذیت کنه؛ یه باگه دیگه، دور همی میبینیم میخندیم!
بنی اسرائیل پانک
حتما یه سری از ویدیوهای مقایسهی سایبرپانک با بازیهای مشابه رو دیدین. توی این ویدیوها سایبرپانک 2077 رو به صورت تحقیر آمیز در زمینهی جزئیات خاصی که واقعا تاثیر خاصی تو روند بازی ندارن، با بازیهای مشابه مخصوصا سری GTA حتی بعضا با نسخههای قدیمیترش مقایسه میکنن. مثلا ویژگیهایی مثل تیر زدن تو آب یا انتقال آتش تو جنگل یا پریدن از خودروی در حال حرکت.
آخه این چه مقایسه ایه انصافا. کی تیر میزنه تو آب آخه. جنگل رو هم آتیش نزنید. با سرعت 300 کیلومتر بر ساعت هم نپرید از ماشین بیرون. حالا درسته توجه به جزئیات مهمه ولی اینها واقعا آپشنه؛ اونم بیشتر برای Legend ها. خیلی از آپشنهایی هم که سایبرپانک داره قطعا GTA نداره. خوبه یه نفر ویدیو بسازه مقایسهی انتخابهای GTA V با سایبرپانک 2077 که تو GTA V کلا یه انتخاب ته بازی هست از بین 3 حالت که 2 تا از اون حالتها رو عمرا هیچ کس انتخاب نمیکنه ولی تک تک تصمیمات جزئی بازی تو ساید کوئستهای سایبرپانک 2077 شما رو میتونه به چالش بکشه؟
خلاصه این که به این چیزای جزئی توجه نکنید و عین بچهی آدم بشینید بازیتون رو بکنید، باشد که متذکر شوید. چیزی که باید بهش بیشتر توجه میشد همون برخورد خودروها بود که اصلا توی ویدیوهای مقایسه بهش اشارهای هم نمیشد. البته بعضی وقتا هم مثل روح میشد از وسط آدما رد شد. اینم یه نمه ستم بود ولی بقیه چیزا نه واقعا. یه ویدیو 15 دقیقهای از گیم پلی بازی سایبرپانک 2077 رو تو این جا گذاشتم. خودتون ببینید و قضاوت کنید:
لینک مشاهده گیم پلی بازی سایبرپانک 2077
ویچر پانک
سایبرپانک 2077 اولین بازیای بود که CD Projekt Red خارج از دنیای ویچر ساخته بود. سایبر تقریبا همه چیزش با ویچر فرق میکرد. هم زاویهی دوربینش از سوم شخص تبدیل به اول شخص شده بود هم سبکش از شمشیری به شوتر عوض شده بود. تنها چیزی که از ویچر باقی مونده بود روایت داستان غیر خطی و سیستم انتخاب دیالوگ بازی بود که خیلی هم خوب پیاده سازی شده بود. البته دیگه خبری از انتخابهای در سطح ویچر 2 که با یه انتخاب یهو 60 درصد بازی کلا عوض بشه نیست ولی بازم پیچیدگیها و چالشهای خیلی شاخی رو در بر داره.
ضمن این که یه سری تلمیحهایی هم به سری بازی ویچر توی سایبرپانک وجود داره. مثل مینی گیم Roach یا اشاره به دیالوگها و Quest های بازیهای ویچر یا شوخی با اسم یکی از سرزمینهای ویچر. البته کماکان جای Ciri توی سایبرپانک خالیه. من هیچ وقت متوجه نشدم که چرا توی ویچر 3 به حضور Ciri تو دنیای سایبرپانک اشارهی تقریبا مستقیم میشه ولی تو خود سایبر خبری از سیری نیست. حالا در حد یه ساید کوئست کوچولو که موشکلی پیش نمیاومد. نمیدونم چرا این ضد حال رو زدن. شاید ترسیدن ضایع بشه ولی ضد حالش از ضایع بودنش بسیار بیشتر بود.
ماتریکس پانک
یکی از بخشهای بازی سایبرپانک فضای ماتریکسی بازی موسوم به Cyberspace ئه. توی این شبکه هم ملت و هکرهای معروف به Net Runner و هم هوش مصنوعیها وجود دارند و شما به صورت فیزیکی هم میتونید وارد این فضا بشید.
البته من به شخصه کلا با این جور چیزا حال نمیکنم و سایبرپانک هم باعث نشد تا به این فضا کوچکترین ارادتی پیدا کنم و حتی اکثر دیالوگهای بازی تو این فضا رو رد میکردم بره. واقعا سم بود.
سایبر پایان
سایبرپانک 9 تا پایان مختلف داره که همشون به نحوی تراژدی ان! این نسبتا ضد حال بزرگی ئه. 9 تا پایان همشون ستم و فقط میزان ستم بودنشون فرق میکنه. به نظر من دیگه این جا یه مقدار سازندههای بازی زیاد از حد خواستن فضا رو تباه نشون بدن. حتی توی ویچر 3 با وجود این که فضای بازی در مجموع سیاهتر از سایبرپانک ئه، ولی بازم توش چند تا پایان که بشه بهشون Happy Ending اطلاق کرد وجود داره ولی تو سایبرپانک 2077 کلا یه ذره هم امکان گریز از تباهی رو نذاشتن.
نقاط پشمریزون
- + طراحی محیط بازی
- + دوبله و صدا گذاری
- + کارگردانی هنری و Motion Capture
- + جانی سیلورهند
- + تنوع سلاحها و سبکهای مبارزه
نقاط غیر پشمریزون
- - برخورد خودروها
- - هوش مصنوعی برخی از NPC ها
- - Cyberspace
- - هالیوودی بودن فضای بازی
جمعبند پانک
در مجموع سایبرپانک 2077 یه بازی بسیار با کیفیت و شاخ ئه. در جواب این سوال که آیا این بازی از ویچر 3 به عنوان بازی قبلی CD Projekt Red و یا از GTA V به عنوان رقیب اصلیش شاخ تر هست یا نه باید بگم که حداقل در مورد شاختر بودنش از ویچر 3 جواب منفی ئه. ولی خوب اختلاف سطح اونقدری هم که تو رسانهها و نقد و بررسیهای بازی سایبرپانک 2077 گفته میشه نیست واقعا. بخشی از کاستیهای Cyberpunk هم به این مربوطه که سایبرپانک 2077 اولین بازی CD Projekt Red توی این سبک بود و نسخههای بعدی سایبرپانک قطعا حرفهای بیشتری رو برای گفتن خواهند داشت. ولی همین سایبرپانک 2077 هم قطعا ارزش بازی کردن رو داره و مطمئن باشید از بازی کردنش پشیمون نمیشید و اوقات خوب و پشمریزونی رو سپری میکنید.
امیدوارم از این پست خوشتون اومده باشه و ازش استفادهی کافی رو برده باشید. البته من در این جا خیلی قصد نقد و بررسی Cyberpunk 2077 رو نداشتم و بیشتر قصد داشتم تجربهی شخصی خودم از گذران عمر در جوار جانی سیلورهند تو نایت سیتی رو بیان کنم.
حالا در کل سایبرپانک 2077 بزنیم یا نه؟
بزنید حاجی، بزنید.
روزتون پشمریزون
حالا که لطف کردین پست رو تا آخر خوندین یه نظری هم برای ما ارسال کنید تا ما رو هم خوشحال کنید.