مقدمهای بر ژانر سم و فیلمهای سینمایی سمی
یکی از ژانرها و سبکهای کمتر دیده شدهی سینما ژانر سم و ایجاد فضای عجیب توسط اتفاقات مسموم ئه. همین اول اعلام میکنم که منظور ما از سم چیز بدی نیست. سم اگه سر جاش استفاده بشه، بسیار زیبا و پشمریزون خواهد بود ولی اگه ازش درست استفاده نشه، میتونه یه فیلم رو تباه کنه. به طور معمول سمهای خوب توی فیلمهای کمدی و فیلمهای فانتزی وجود دارند. استفاده از سم توی فیلمهای جدی هنرمندی خاصی رو میطلبه و کار هر کسی نیست.
چه چیزهایی سم توی فیلمهای سینمایی ایجاد میکنه؟
اتفاقات متنوعی میتونن باعث ایجاد سم توی یک فیلم بشن. مهمترین اصل در سم ایجاد سم اینه که یه چیزی سر جاش نباشه. یه اتفاق غیر منتظره. چیزی که کسی انتظارش رو نداره و شاید حتی دلیل منظقی بر حضورش هم نباشه. هدف از ایجاد سم هم باید حال دادن به مخاطب باشه. البته واقعا تعریف سم کار هر کسی نیست ولی میشه کارهایی که میتونن منجر به ایجاد سم بشن رو لیست کرد:
- غافلگیری با چاشنی طنز
- هجو یا پارودی
- زوم سریع و حرکت عجیب دوربین
- بحث راجع به موارد الکی و بی خودی
- اسلوموشن
- حضور یک بازیگر یا شخصیت مشهور به مدت بسیار کوتاه
- استفاده از موسیقی متن کاملا نا متناسب با فضای فیلم
- سکانس کمدی در فضای جدی
- جدی نشان دادن یک اتفاق کمدی
- طراحی صحنه، گریم و طراحی لباس نامتعارف
- استفاده از کلیشههای ژانری متفاوت از ژانر فیلم
- تلمیح به موضوعی که اصلا ربطی به فیلم نداره
- تغییر عمدی فرمت تصویر یا بالا پایین کردن کیفیت فیلم
- به فنا رفتن یا مردن الکی یک شخصیت
- Overpower بودن الکی یک شخصیت
- داستان فرعی بدون نتیجه و ارتباط متناسب با داستان اصلی
- توالی اتفاقات کاملا متفاوت برای شخصیت اصلی فیلم
- دیالوگ ماندگار و به ظاهر فلسفی نامتعارف
- نگاه کردن به دوربین یا صحبت با مخاطب
- نمایش دو یا چند بارهی یک صحنه از زوایای دیگر
- نمایش اطلاعات اضافی به صورت متنی
تاریخچه سم در سینما
بررسی این که سم از کجا وارد سینما شد کار سادهای نیست. تو سینمای کلاسیک معمولا فیلمها توسط استاندردهای استودیوها ساخته میشدند و کمتر جایی برای خلاقیتهایی نظیر افزودن چاشنی سم به فیلمها استفاده میکردند. با این حال به نظر میاد کمدی کلاسیک منشا حضور سم در سینماست.
ظهور سم در سینما توسط کمدی کلاسیک
فیلم جویندگان طلای چارلی چاپلین که مدنظرتون هست؛ صحنهای که چاپلین از فرط گرسنگی به پختن پوتینش روی میاره و اون رو مثل ماکارونی میخوره و یا اینکه دوستش چاپلین رو به صورت مرغ میبینه، از نمونهها اولیهی حضور سم در سینماست. از این دست سمها رو میشه تو فیلم پنجهی گربهی هارولد لوید، احمق در آکسفورد لورل هاردی و در کل خیلی دیگه از فیلمهای کمدی کلاسیک باستر کیتون و برادران مارکس و همین چارلی چاپلین و لورل هاردی و هارولد لوید که بالا بهشون اشاره شده هم مشاهده کرد. توی سینمای کمدی کلاسیک از سم به شیوههای جدی نشان دادن یک اتفاق کمدی، Overpower بودن الکی یک شخصیت، طراحی صحنه، گریم و طراحی لباس نامتعارف و به فنا رفتن الکی یک شخصیت به وفور استفاده میشده.
البته این لورل و هاردی بودند که سم رو در سینمای کمدی-کلاسیک به اوجش رسوندن. تواناییهای نامتعارف لورل و تعجب و تو دوربین نگاه کردن هاردی یکی از نمونههای بسیار موفق سم در کمدی کلاسیک ئه در یادها مونده و ازش تو فیلمهای سمی جدید هم استفاده میشه.
آلفرد هیچکاک و ورود سم به دنیای فیلمهای جدی
آلفرد هیچکاک یکی از تاثیرگذارترین افراد تاریخ سینماست. نوآوریهای او در کارگردانی، ترکیب ژانرها و استفاده از موسیقی متن در تعیین فضای فیلم نقش مهمی در شکل گرفتن سینما داشته. یکی دیگه از کارهای بزرگی که استاد انجام داده وارد کردن سم و اتفاقات مسموم به فیلمهای جدیه. هیچکاک یه جملهی خیلی معروف داره. میگه که: "صحنههای عاشقانه رو مثل صحنههای قتل بگیرید و صحنههای قتل رو مثل صحنههای عاشقانه!" واقعا هم تعارف نداشت و از همین کارا میکرد. وارد کردن مفهومی مثل قتل بینقص یا Perfect Murder به سینما هم از دیگر مضامینی که بود که بدون درک مفهوم سم در سینما قابل هضم نیست. بزرگوار در جواب این اتفاقات مسموم میفرمودند که "عزیزم این فقط یک فیلمه. همهی ما هم داریم زیاد از حد حقوق میگیریم!"
در حالی که مفاهیم مسمومی مثل گرفتن یک فیلم بدون کات دادن، تعقیب یک انسان با هواپیما، شوخی با سانسورچیهای وقت سینما، ساخت یک فیلم کامل و پشمریزون داخل یک اتاق، کشتن شخصیت اصلی ظرف سه سوت، انتخاب چارتا پرنده به عنوان نقش منفی، شوخی گرفتن قتل و چیزهای این چنینی شاخ دیگری تو فیلمهاش وجود داره ولی اوج سم استاد رو میشه تو سریال آلفرد هیچکاک تقدیم میکند مشاهده کرد. این سریال که به قول یکی از دوستان واجب ئه آدم روزی 10 قسمت ازش ببینه، یکی از شاهکارهای سم سازی جدی جهانه. استاد در شروع فیلم میاد و یک توضیح سمی راجع به فیلم میده و بعد از اتمام فیلم یک نتیجه گیری سمیتر از فیلم میکنه. حتی بعضی وقتا سعی میکنه به سمیترین شکل ممکن عدالت شاعرانه رو هم بر قرار کنه. واقعا حرف نداره استاد.
بیلی وایلدر و ادامهی استفاده از سم در فیلمهای کمدی در دههی پنجاه
دههی پنجاه میلادی ملت 5 سال بعد از جنگ جهانی نیازمند فیلمهای کمدی و حال خوب کن بودند. بیلی وایلدر یکی از بزرگترین کمدی سازان این دوره بود که حتی المقدور از سم هم توی فیلمهاش استفاده میکرد. مفاهیم سمیای که توی فیلم بعضیها داغشو دوست دارن استفاده شد هنوز هم تو فیلمهای کمدی استفاده میشه. به غیر از بعضیها داغشو دوست دارن، ایرما خوشگله، بازداشتگاه شماره 17، خارش هفت ساله، عشق در بعد از ظهر، و حتی آپارتمان و فیلم جدی سانست بولوار هم رگههایی از سم رو در برداشتن.
کلا قیافهی جک لمون بازیگر مورد علاقهی وایلدر خوراک ساختن سم بود و فیلمهای سمی زیادی مثل چگونه همسر خود را به قتل برسانیم یا همسایهی خوب Sam رو جدای از کارهای بیلی وایلدر هم بازی کرده. به غیر از جک لمون جری لوئیس هم از بازیگرای مشهور فیلمهای سمی بود و ایشون هم فیلمهای مسموم زیادی در کارنامهاش داره.
سم در سینمای ایتالیا
در دههی 60 میلادی هالیوود به تباهی گراییده بود و سینمای ایتالیا، فرانسه و ژاپن شاخترین فیلمهای دههی شصت رو میساختن. حضور سم توی فیلمهای کمدی ایتالیا که امری عادی و اجتناب ناپذیر بود ولی این فیلمهای فانتزی و فیلمهای وسترن ایتالیایی بودند که جنبههای جدیدی از سم رو ارائه کردند.
سینمای فانتزی ایتالیا و در راس کار فیلمهای فدریکو فلینی، از آغازگران حضور سم تو فیلمهای فانتزی بودند. توی فانتزیهای فلینی معمولا کلکسیونی از اتفاقات عجیب و غریب برای بازیگر اصلی فیلم که معمولا مارچلو مارسترویانی باشه اتفاق میافتاد. اتفاقاتی هیچ ربطی به هم نداشتن و حتی در نهایت هم جمع بندی نمیشدن! ضمن این که طراحی صحنه و لباس سمی و ترکیب کمدی و جدی هم تو فیلمهای فلینی وجود داشت. اوج سم فلینی رو میشه توی قسمت دوم از فیلم سمی Boccaccio 70 مشاهده کرد. این فیلم کلا سمه ولی بخش فلینی سم بسیار عجیبی داره. شوخی با مسائل دینی در سال 1962 توی ایتالیا کار هر کسی نیست.
سینمای وسترن ایتالیا موسوم به وسترن اسپاگتی بخش دیگهای از سموم خوب سینما رو تشکیل میده. توی وسترنهای ایتالیایی به صورت پشمریزونی شخصیت اصلی داستان شاخه. توی یک نبرد 6 به 1 امکان پیروزی قهرمان داستان بیشتره! جالب این جاست که این موضوع جوری نمایش داده میشه که اصلا عجیب و غیرقابل باور نیست. ضمن اینکه زوم و حرکتهای عجیب دوربین به وفور توی وسترنهای سرجیو لئونه یافته میشه و همین Zoom-In ها و Zoom-Out های سریع از خواص سمهای خوب ایتالیائی ئه.
در حال حاضر توی سینمای ایتالیا تنها روبرتو بنینی به ساخت سم مشغوله و کمتر از شاهکارهای سمی مشابه دههی 60 خبری هست.
سم در سینمای ژاپن
سینمای ژاپن به فیلمهای سامورایی کروساوا و کوبایاشی و فیلمهای خانوادگی اوزو مشهوره. به نظر نمیاد این سبک فیلمها امکان وجود سم رو داشته باشند ولی کوروساوا با فیلمهای سینمایی یوجیمبو و سانجورو آغازگر سم در سینمای ژاپن بود.
توی این فیلمها توشیرو میفونه نقش یه سامورایی رو بازی میکنه که به جای اینکه همینجوری الکی از کدهای ساموراییها پیروی کنه، دنبال دردسر میگرده و بدون دلیل خاصی به یه گروه کمک میکنه یا بین یه عده دعوا میاندازه. یوجیمبو و سانجورو جنبههایی از طنز رو هم در بر دارن و شخصیتی که میفونه بازی میکنه و حتی شخصیتهایی که تاتسویا ناکادای بازی میکنه همینجوری Overpower اند.
بخش دیگه از سم سینمای ژاپن رو فیلمهای گودزیلا تشکیل میده. مخصوصا اون فیلمهایی از گودزیلا که توشون گودزیلا نقش نسبتا مثبت داره! نبردهای گودزیلا با موجودات عجیب و غریب دیگه از جمله موترا، کینگ گیجورا و گودزیلای مکانیکی هم بسیار سمی میتونه باشه.
البته این سمهایی که بهشون اشاره شد خیلی سم مهلکی نیستند. اصل سم توی ژاپن رو تو انیمهها باید جستجو کرد. به غیر از کارهای هایائو میازاکی، بقیهی انیمهها همشون از سمهای کشندهای برخوردارند. منتهی صحبت راجع به سم در انیمههای ژاپنی خودش به یک مقالهی جداگانهای نیاز داره و این جا نمیشه شرحشون داد.
کم شدن سم در دههی هفتاد
دههی هفتاد میلادی یک سری جوان تحصیل کرده اعم از مارتین اسکورسیزی، فرانسیس فورد کوپولا، استیون اسپیلبرگ، ریدلی اسکات و برایان دی پالما وارد هالیوود شدند. در حالی که استنلی کوبریک به عنوان یک استاد بالاسرشون بود. این بزرگان خیلی به سم ارادت نداشتند و فیلمهای جدی خیلی شاخی میساختن. تک و توک تو کارهای اسکورسیزی، اسپیلبرگ و خود کوبریک رگههایی از سم دیده میشد. مخصوصا کوبریک توی دکتر استرنجلاو و پرتقال کوکی به صورت هنرمندانهای سم رو وارد داستان کرده بود و با مسائلی مثل جنگ اتمی و ایجاد آخر الزمان یا زندگی ماشینی در آینده شوخی کرده بود. جدای از اینها، این وودی آلن بود که به عنوان یکی دیگه از جوانها، پرچم سم رو بالا نگه داشته بود.
سم به عنوان ژانر اصلی در فیلمهای وودی آلن
در حالی که در سالهای قبل فیلمها به این صورت بودند که ژانر اصلی خودشون رو داشتند و توشون اتفاقات سمی پیدا میشد، وودی آلن شاید اولین کسی بود که خود سم رو به عنوان ژانر اصلی فیلمش در نظر گرفت. برای مثال توی فیلم پول رو بردار و فرار کن همهی صحنههای فیلم سمی هستند. صحنهی سرقت از طلافروشی رو یادتون هست؟
من واقعا نمیدونم چی بگم. خیلی سمیه این سکانس. آدم از خنده پاره میشه. صحنههای دیگهی فیلم از اول تا آخر همینطوری سمیاند. جالبه که وودی آلن از سم برای بیان دیدگاههای سیاسی هم استفاده کرده. در یک جای فیلم وودی آلن با یک گروه سارق و یک گروه سارق دیگه وارد بانک شدند تا از بانک سرقت کنند، منتهی بینشون بحث میشه و در نهایت مردم داخل بانک رای میدن که کدوم یک از گروهها بانک رو بزنن!!
وودی آلن به ساختن سم با فیلمهای Sleeper و عشق و مرگ ادامه داد. هر دوی فیلمها سم ژانر اصلیشونه و فیلمهای شاخی هم هستند. ولی بعد از اون سعی کرد میزان سم فیلمهاش رو کمتر بکنه. توی فیلمهای جدیدترش فقط میشه به فیلمهای Scoop، Mighty Aphrodite، نیمه شب در پاریس و Rifkin’s Festival اشاره کرد که تا حدودی سمی هستند. مهمترین سم موجود در فیلمهای وودی آلن بحث راجع به چیزهای الکیه. شوخی با مرگ، مسائل اعتقادی و پرسشهای بنیادی بشر، اونم به صورتی که چیپ و سطح پایین نشه تو فیلمهای آلن وجود داره.
ظهور دوبارهی سم در دههی نود میلادی
در حالی که تو دههی هفتاد و هشتاد میلادی خیلی خبری از سم نبود و تک توک توی فیلمهایی مثل Monty Python، Ladyhawke و Big یا تو کارهای مل بروکس سم یافت میشد، در دههی نود جوانهای عشق سینما در قامت کارگردان دوباره سم رو به سینما برگردوندند. توی دههی نود و اوایل دههی 2000 میلادی سم خوب به بالاترین سطح ممکن رسید. حتی توی این دهه سم دوباره راه خودش به تلویزیون رو هم پیدا کرد و سریالهایی مثل Twin Peaks ساختهی دیوید لینچ و همچنین سریال خاطرهانگیز مستر بین نمونههای سم خوب در تلویزیون بودند.
با توجه به حجم بالای سم در این دوره از سینما به بررسی تک تک کارگردانان سم ساز میپردازیم:
کوئنتین تارانتینو؛ سم پست مدرن با چاشنی خشونت
اولین صحنهی حضور تارانتینو تو سینما رو یادتون هست؟ تو فیلم سگهای انباری، در حضور یک جمع گنگستری توی کافه، آقای قهوهای با بازی خود تارانتینو داره به سمیترین شکل ممکن یک آهنگ سمی از مدونا رو نقد میکنه، در حالی که سایرین خیلی جدی باهاش راجع به این موضوع بحث میکنن و یکیشون هم داره یک سری اسمهای عجیب و غریب رو همینجوری پشت سر هم به زبون میاره. بعد از این که این بحث تموم میشه تیتراژ فوق سمی فیلم همراه با اسلوموشن و یه آهنگ خیلی Cool پخش میشه. فک نکنم تارانتینو سمیتر از این میتونست ورودش رو به سینما اعلام کنه.
برادر تارانتینو عاشق سینماست. یک جا گفته من از روی هر فیلمی که تا حالا ساخته شده اسکی میرم. این اسکی رفتنهای تارانتینو همواره نقش مهمی تو سم سازی او ایفا میکنه. بحث راجع به چیزهای الکی هم امضای کار او پای فیلمهاشه. مگه میشه سکانسهای سمی راجع به نامگذاری همبرگر تو فرانسه تو پالپ فیکشن یا نامهی آبراهام لینکولن تو هشت نفرت انگیز یا نظرسنجی راجع به این که با ماسک حمله کنیم یا نه توی جنگو رو فراموش کرد. علاوه براون حضور خود تارانتینو توی فیلمهاش هم سم خاصی رو ایجاد میکنه. برادر معمولا سه سوت پس از اومدنش توی فیلم میمیره! این سه سوته مردن حتی تو حضور افتخاریش تو فیلمهای دیگران هم وجود داره.
اما مهمترین چیزی که سم برادر تارانتینو رو سایر کارگردانهای نسل پیشش متمایز میکنه استفاده از یک مسئلهی خیلی جدی مثل خشونت در ایجاد طنز و در نتیجه خلق سم ئه. البته قبل از برادر، کوبریک و اسکورسیزی هم یه کوچولو از این ایده توی فیلمهایی مثل پرتقال کوکی و رفقای خوب استفاده کرده بودند ولی این تارانتینو بود که به صورت جدی، خشونت رو به صورت طنز بیان میکرد.
سمیترین اثر تارانتینو هم فیلم Kill Bill ئه. برادر تو این فیلم هم از خشونت طنز استفاده کرده، هم از هجو و پارودی، هم Overpower بودن یک شخصیت، هم سر صحنهی نبرد سامورایی آهنگ اسپانیایی پخش کرده، هم الکی اسم یه سری شخصیتها رو نمیدونیم، هم الکی فیلم یهو سیاه سفید و رنگی میشه، Zoom In و Zoom out سریع که فراوون تو فیلم هست و کلی چیزهای سمی دیگه اما سمیتر از همه اینه که یهو وسط داستان، فیلم تبدیل به انیمه میشه!! واقعا هرچیزی از سم بخواید تو بیل را بکش موجوده.
البته تارانتینو توی کارنامهاش فیلمهایی مثل ضد مرگ و جکی براون رو هم داره که زیادی سمی اند و برای کسایی با سبک سم برادر آشنایی دارن توصیه میشن. فقط من نفهمیدم چرا روزی روزگاری هالیوود رو مثلا غیر سمی ساخت. روزی روزگاری هالیوود میتونست یک فیلم سمی خوب باشه ولی الکی جدی ساختش و خوب درنیومد و طرفدارا رو ناامید کرد. بقیهی فیلمهای تارنتینو سم ژانر اصلیشون نیست ولی کم و بیش سکانسهای سمی دارن و جواب هستن. به غیر از هشت نفرت انگیز که اصلا سمی نیست و کاملا جدیه و خیلی هم شاخه.
اگه از سینمای تارانتینو خوشتون میاد میتونید یه سری به سینمای رفیق گرمابه و گلستانش رابرت رودریگوئز هم بزنید. سینمای رودریگوئز شبیه تارانتینوئه ولی 10 برابر سمی تره. من غیر از دسپرادو و شهر گناه، بقیهی فیلماش رو به علت سمی بودن بیش از حد نتونستم ببینم!
برادران کوئن؛ سم برای هر سکانس، هر شخصیت، هر اتفاق
برادران کوئن از بزرگترین سم سازان تاریخ سینما هستند. همین که دوتایی باهم فیلم میسازن از شاخیشونه. این دو برادر ابتدا کارشون رو با وارد کردن سمهای مقطعی به فیلمهاشون شروع کردند. برای مثال در حالی که داستان فارگو، ساختگی بود همینجوری الکی نوشتن بر اساس یه داستان واقعی!! یا مثلا فیلم بارتون فینک پر بود از صحنههای جدی نشون دادن اتفاقات کمدی.
اما اوج شاهکار برادران کوئن در سم سازی، بدون شک فیلم اهورایی لبوفسکی کبیر ئه. توی این فیلم سعی شده، هر اتفاق، هر شخصیت چه اصلی و چه فرعی، هر دیالوگ، هر ادا اطوار و کلی هر چیزی که در فیلم وجود داره به سمیترین شکل ممکن به نمایش داده بشه. یعنی 5 ثانیه از فیلم رو نمیتونید پیدا کنید که عین بچه آدم روایت شده باشه. همهاش سمه و اونم چه سم خوب و شاخی. از تیتراژ اول تا آخرین سکانس سمه. هر ثانیه از فیلم The Big Lebowski رو میشه ازش اسکرینشات گرفت و برای ساختن Meme ازش استفاده کرد. از بس که شاخه.
لبوفسکی کبیر یکی از سه فیلم برتر سمی تاریخه. واقعا سخته کسی بتونه یه فیلم در این حد سمی و در عین حال این قدر شاخ بسازه. همهی مواردی که بالا به عنوان عوامل ایجاد سم ازشون یاد کردیم تو این فیلم به کرات حضور داره. حتی میشه ژانر سم رو از روی The Big Lebowski تعریف کرد. لبوفسکی کبیر پیشنیاز تمام فیلمهای سمی ئه. اگه لبوفسکی رو دیده باشین و به مفاهیم سمیاش پی برده باشین میتونین از سایر فیلمهای سمی هم لذت دوچندان ببرید.
به غیر از The Big Lebowski برادران کوئن فیلمهای سمی خوب دیگهای هم دارند. مخصوصا ای برادر کجایی واقعا سم خوبیه. تو این فیلم برادران کوئن سعی کردند داستان ایلیاد هومر رو به سمیترین شکل ممکن در دنیای امروزی روایت کنن و موفق هم بودند. فیلمهای سمی دیگه ای از جمله Intolerable Cruelty و Ladykillers نیز در کارنامه این دو بزرگوار هست که توشون به ترتیب سم رو وارد شرایط نامتعارفی مثل دادگاه خانواده و گروگان گیری کرده.
البته این بزرگواران فیلم جدیهاشون هم شاخه ها. مثلا همین جایی برای پیرمردها نیست اصلا سم نیست ولی واقعا فیلم خوبیه. هرچند فیلمهای اخیرشون یه مقدار درجهی شاخیشون کم شده ولی به هر حال ما سمدوستان به شدت منتظر مکبث و سایر فیلمهای جدیدشون هم هستیم.
تیم برتون؛ فانتزی باز زیبا و سمی
تیم برتون یکی از بهترین کارگردانان فانتزی باز جهانه. دو چیز تیم برتون رو از سایر فانتزی باز ها جدا میکنه، توجهش به دنیای کودکان و حضور سم در فیلمهاش. نکتهی پشمریزون امر اینجاست که واقعا اضافه کردن سم به فیلمهایی که برای کودکان هم مناسب باشه واقعا کار هر کسی نیست و تیم برتون از این مسئولیت سخت بر اومده.
سمهای تیم برتون به چندین بخش تقسیم میشه. اولیش انیمیشنهای استاپ موشن ایه که میسازه. (استاپ موشن همون سیستم ساخت کارتون با خمیربازی ئه.) در حالی که این انیمیشنها واقعا برای کودکان ئه ولی فضاشون تیره و دارک ئه. بخش زیادی از انیمیشنها تقریبا سیاه و سفید هستند. برتون تا حالا دوتا از این انیمیشنها ساخته؛ عروس مرده و فرانکن وینی. هر دوتاشونم شاخ هستن. برای اینکه بفهمید چقدر سم داستان زیاده به دو چیز اشاره میکنم؛ فرانکن وینی با این که سیاه و سفیده ولی فیلمش 3 بعدیه! عروس مرده همه جاش سیاه و سفیده ولی وقتی دنیای مردهها رو نشون میده فیلم رنگی میشه!
بخش دیگهای از سمهای آقا برتون فیلمهای کودکانشه. این جا هم قضیه همینه. واقعا برای بچهها ساخته فیلمهارو ولی فضاش دارکه. منتهی جوری هم نیست که برای بچهها جذاب نباشه و خیلی رواله. چارلی و کارخانهی شکلات سازی، دامبو، خانهی خانم پرگرین، آلیس در سرزمین عجایب و چندتا فیلم دیگه از سمهای خوب این سبکی برتون هستند. طراحی صحنه، گریم و طراحی لباس نامتعارف هم به کرات در این فیلمها وجود داره که بخش زیادی از این موضوع رو مدیون گریم پذیری و هنر بازیگری جانی دپ و هلنا بونهام کارتر، دو بازیگر مورد علاقهی برتون ئه.
اما برتون سمهای جدی هم داره. سوئینی تاد واقعا سم عجیبیه. فیلمهای موزیکال معمولا خیلی شاد و بزن برقص و این ها هستند ولی سوئینی تاد با وجود موزیکال بودن فضاش خیلی خیلی دارکه. واقعا سم مهلک و شاخیه. یا ادوارد دست قیچی. همین که یه نفر دستش قیچی باشه اوج سم رو میرسونه. حتی بزرگترین شاهکارش ماهی بزرگ هم از سم زیادی برخورداره. ماهی بزرگ واقعا فوق العادس. به شدت آدم و احساساتش رو درگیر خودش میکنه. ساخت فیلمی تا این حد احساسی و در عین حال سمی فقط از شخص کاردرستی مثل تیم برتون برمیاد. زوم و حرکت دوربین نامتعرف و اسلوموشن و حرف زدن با مخاطب هم در خفنترین سطح سم ممکن تو ماهی بزرگ وجود داره.
آقا برتون اخیرا هم که داره بعد از 32 سال دنبالهای برای Beetlejuice یکی از سمیترین فیلمهاش میسازه و ما طرفدارا به شدت منتظرش هستیم.
وس اندرسون؛ سم متقارن
وس اندرسون معمولا به قاب بندیهای زیبا و متقارنش شناخته میشه. تقارن به صورت افراطی توی همهی صحنههای فیلمهای اندرسون وجود داره و امضای سمی ای که ایشون پای کارهاش میزنه. سبک سم سازی وس اندرسون یه چیزی بین برادران کوئن و تیم برتون ئه. هم تلاش برای سمی نشون دادن همهی سکانسها تو فیلمهاش وجود داره و هم فضای فانتزی با رنگبندی و گریمهای نامتعارف.
حضور بازیگران بزرگ در لحظات کوتاه هم در بالاترین حد خودش توی فیلمهای اندرسون وجود داره. فیلمهای اندرسون خیلی وقتا حتی نقش اصلی خاصی ندارند، همهی بازیگرا یه سری نقشهای کوتاهی دارند و خیلی راحت از فیلم ممکنه حذف هم بشوند ولی با این حال فیلمهای اندرسون یکپارچه هستند و حتی میتونن بدون داشتن نقش اصلی یک ماجراجویی رو روایت کنند.
مهمترین فیلم سمی اندرسون هتل گرند بوداپست ئه. توی این فیلم زمانهای متفاوتی از تاریخ روایت میشه و هر دورهی تاریخی فرمت تصویری خاص خودش رو داره. نگاه کردن مستقیم به دوربین، راوی سبک انیمه، جدی نشون دادن موضوعات کمدی، میزانسنهای طولانی همه از ویژگیهای سمی فیلمهای اندرسون هستند که توی هتل گراند بوداپست به بهترین نحو وجود دارند.
یکی دیگر از فیلمهای خوب و سمی وس اندرسون Moonrise Kingdom ئه. شاید وارد کردن سم به فیلمهای کمدی رمانس یا یه فیلم ماجراجویی کار خیلی سختی نباشه ولی یه فیلم ماجراجویی همراه با داستانی مبنی بر یک عشق کودکانه (نه تینیجری) و بدون حضور کمدی ملموس، خیلی برای این که سم خوبی از آب دربیاد بستر مناسبی نداره، مگر این که وس اندرسون کارگردانش باشه. Moonrise Kingdom میتونست یه فیلم خیلی معمولی باشه ولی حضور سم و نحوهی روایت داستان توسط اندرسون این فیلم رو به یک شاهکار تبدیل کرده.
فیلمهای دیگهی اندرسون از جمله Darjeeling Limited و The Royal Tenenbaums همه از درصد بالایی سم برخوردارند. در ادامه وس اندرسون علاوه بر فیلم French Dispatch که یکی دو ماه دیگه میاد، یک فیلم جدید پر بازیگر رو در دست ساخت داره. علاوه بر بیل فاکین مورای که تو همهی فیلمهای اندرسون هست، اندرسون با بیل، کلی بازیگر معروف رو ریخته تو فیلمش و احتمالا قراره به هر کدوم 2 دقیقه نقش بده!
جیم جارموش؛ سم سیاه و سفید
جیم جارموش یکی از شاخترین کارگردانان مستقل سینمای آمریکاست. بزرگوار استودیوهای هالیوودی رو پشم هم حساب نمیکنه و خودش با بودجههای کم فیلمهاشو میسازه. البته استودیوها معمولا فیلمایی رو میخوان که الکی بفروشه و ایدههای متفاوت، سمی و شاخ جارموش با استاندارد هالیوود اصلا همخونی نداره.
جیم جارموش حالا که فشار تهیه کنندهها رو نمیبینه، دستش بازه و میتونه انواع اقسام فیلمهای سمی با ایدههای متفاوت از روند سینما امتحان کنه. خیلی از فیلمهای جیم جارموش سیاه و سفید ئه. عملا هر فیلمی که از دههی 70 میلادی به این ور ساخته بشه، هیچ توجیهی برای سیاه و سفید بودنش وجود نداره غیر از سم و جارموش از این تم سیاه و سفید به خوبی برای انتقال سم داستان، نشان دادن مفهوم تنهایی و عدم درک متقابل بین کاراکترها استفاده میکنه.
از اون جایی که سینمای مستقل ارتباط تنگاتنگی با فیلمهای کوتاه داره، جارموش چند تا فیلم اپیزودیک داره که توشون عملا چند تا فیلم کوتاه با یک موضوع مشترک روایت میشه که خیلی سمی و پشمریزون هستند. یکی از این سمها فیلم شبی روی زمین ئه. این فیلم حاوی پنج قسمت مختلف، روایتگر صحبتهای رد و بدل شده بین پنج رانندهی تاکسی و مسافرشون، در پنج شهر مختلف، توی یک شب ئه. در حالی که داستانهاشون واقعا به هم ربطی ندارند و حتی کنار هم گذاشتنشون هم معنی خاصی رو نمیده. مخصوصا داستانی که در شهر رم و با بازی روبرتو بنینی روایت میشه خیلی سم خوبیه.
فیلم دیگهی این سبکی جارموش قهوه و سیگار ئه. این فیلم یازده تا اپیزود داره که توش معمولا دو نفر توی یک قهوه خونه ای جایی، قهوه میخورن و سیگار میکشن. یه سری بحثهای الکی هم بینشون شکل میگیره و اکثرا هم اعتقاد دارن قهوه و سیگار خیلی برای سلامتی مفید نیست! حتی بعضیاشون به این نتیجه میرسن که چای شاختر از قهوه است. صحنههای این فیلم جوریه آدم از جدی بودن زیادش خندش میگیره. تهش هم همینجوری تموم میشه و از نتیجه گیری و این سوسول بازیها هم خبری نیست. حتی فیلم Broken Flowers جارموش رو با این که یک فیلم یکپارچه است، میشه 4 فیلم کوتاه در نظر گرفت.
اوج سم جیم جارموش فیلم مرد مرده با بازی جانی دپ ئه. Dead Man یکی از برترین فیلمهای سمی تاریخه. اول که فیلم شروع میشه همینجوی یک جمله میاد که "بهتر آنست که با یک مرده همسفر نشویم" از همین یه جمله معلومه با چه سمی طرف هستیم. مرد مرده در یک دنیای وسترن داستان سلوک معنوی و سرنوشت این طور چیزا رو در قالب سم بیان میکنه. واقعا سم ساختن با همچین موضوعی کار هر کسی نیست. جارموش آهنگساز هم هست. با این که تو مرد مرده آهنگساز فیلم نیل یانگ ئه، رد پای سم جارموش توش دیده و میشه و گیتار الکتریکی که هر از چندی یهو پخش میشه، سم و شاخی فیلم رو به شدت بالا میبره.
جارموش محدود به ژانر خاصی نیست. فیلمهای خون آشامی، زامبی، جنایی و حتی درام هم میسازه. از اون جایی که جارموش مستقل کار میکنه، مثل مارول و دی سی اینا نیست که قبل از انتشار فیلم، جزئیات ساخت دنبالهاش هم موجود باشه. باید صبر کنیم ببینیم آقا جارموش چی صلاح میدونه و فیلم بعدیش رو چی میسازه.
سایر سمهای ساخته شده بین 1990 تا 2012
علاوه بر دوستانی که بالا بهشون اشاره کردیم، سمهای خوب دیگهای هم توسط دیگران در این دوره ساخته شده. کارهای روان اتکینسون فوق العادس. چه سری مستربین و چه سری جانی اینگلیش. اخیرا با دوستان قسمت سوم جانی انگلیش رو که میدیدیم واقعا پشمامون ریخت. رحم نمیکنه به مخاطب. سم پشت سم. فاصلهی سموم حداکثر بین 5 تا 10 ثانیه است. بعد فیلم فکمون درد گرفته بود از بس خندیده بودیم. خیلی شاخه. غیر از روان اتکینسون، جیم کری هم بعضی از فیلماش سمهای خیلی خوبی هستن، مخصوصا مردی روی ماه ساختهی میلوش فورمن که سبک سمی متفاوتی داره و کمدیش خیلی خاصه. حتی دیوید فینچر هم از سم کمابیش برای مثال توی باشگاه مشت زنی و مورد عجیب بنجامین باتن به خوبی بهره برده.
برادران مک دونا هم کمابیش تو ساخت سم قوی عمل کردند. فیلم The Guard از جان مایکل مک دونا و فیلم Seven Psychopaths از مارتین مک دونا از سمهای خوب این دو برادره. بحثهای الکی راجع به موضوعات کم اهمیت در بالاترین سطح سمی خودش در فیلمهای این دو برادر وجود داره. حتی فیلم بسیار شاخ و اهورایی در بروج هم رگههایی از سم در بر داره. به غیر از اینها، فیلمهای سمی دیگهای با ایدههای متفاوت از جمله دزدان دریایی کارائیب، Shakespeare in Love و Little Miss Sunshine هم در این سالها ساخته شده. کلا این بازهی زمانی برای سموم بسیار پر برکت بوده.
سم در سینمای سالیان اخیر
تو سالهای اخیر فیلمهای سمی زیادی ساخته شده، منتهی خیلیهاشون اون سمی نیستن که مدنظر ما هستن. همین طور که بالا اشاره کردیم سم یه سبکه. با توجه به هنر کارگردان، ممکنه به خوبی ازش استفاده شه و لحظات خوب و پشمریزونی رو برای مخاطب ایجاد کنه، یا خوب در نیاد و بره رو اعصاب بیننده یا به شعور مخاطب توهین کنه. واسه همین ساخت سم دقت خاصی رو میطلبه. سمهایی که در سالهای اخیر ساخته شدن متاسفانه اکثرا از نوع دوم ان. حالا راجع به سم بد بیشتر توضیح میدیم.
سم بد و فیلمهای سمی ناموفق
فیلمهایی که توی بندهای قبلی بهشون اشاره کردیم، نمونههایی از استفادهی خوب از سم و ایجاد فیلمهای شاخ بودند، اگه از همین فضاها و حال و هواهای سمی تو جای نادرست استفاده شه در درجهی اول ممکنه خیلی چیپ و ضایع به نظر بیاد ولی میتونه بدتر هم بشه و کاری کنه که مخاطب از سالن سینما بیاد بیرون یا بخواد لپ تاپش رو پرت کنه تو کوچه!
روایت داستان آفرینش در بستر یک خونه توی فیلم Mother! (2017) نمونهای از این سمهای بده. در این جا سعی شده تا فیلم در دولایه روایت شه؛ لایهی رویی یه زن و شوهر هستند که اومدن یه خونهی جدید و لایهی زیرین نمادگرایی و این چیزا و داستان آفرینش ئه. منتهی سازندگان یادشون رفته که لایهی ظاهری فیلم باید خودش از یه منظقی برخوردار باشه و بعد حالا برای کسایی که بیشتر دقت میکنن نمادها هم جذابیت ایجاد کنن. لایهی رویی Mother! هیچ مفهومی نداره، تو یه خونه بی هیچ دلیلی یهو جنگ میشه، یهو انقلاب میشه، یهو هزار نفر پیدا میشن و بچهشون رو میکشن و هزار تا چیز این شکلی دیگه. این هم سمه ولی ابدا سم خوبی نیست و واقعا ستمه.
یکی دیگه از این سمهای بد، فیلم Donnie Darko ئه. توی این فیلم هم شخصیت اصلی یهو توهم میزنه، سفر در زمان میکنه، سرنوشت و این چیزا رو بررسی میکنه، مدرسهاش رو آتیش میزنه و همهی اینها رو به گفتهی یک آدم که لباس خرگوش پوشیده انجام میده! این واقعا سمه ولی اصلا سم خوبی نیست. از اون فیلماست که میره رو اعصاب آدم. سم باید به آدم حال بده؛ آدم رو خوشحال کنه؛ لحظات پشمریزونی بسازه. نه این که اعصاب آدم رو خورد کنه. این فیلم کلا ضدحاله و اصلا سم خوبی نیست.
استفادهی الکی از صحنههای بیپروای جنسی هم به نظر من نوعی سم بد محسوب میشه. این که واقعا توجیه میکنن و میگن اینا بخشی از زندگی عادیه مورد قبول نیست. فیلمهایی که گاسپار نوئه یا عبدالطیف کشیشه میسازن کجاش زندگی عادیه؟ یا انواع صحنههای جنسی که تو سریال ویچر هست کجای دنیا غیر از ذهن مریض سازنده شکل میگیره؟ راجع به زورچپون کردن همجنسگرایی، فمینیسم و حقوق سیاه پوستان به خاطر بردن جایزه هم خیلی صحبتی نمیکنم. آکادمی اسکار، این موارد رو به طور رسمی نمرهی مثبت تلقی میکنه! همهی اینها از اون جایی که معمولا به داستان اصلی ربطی ندارن سم هستن ولی سم به هدف بردن جایزه یا خود روشن فکر پنداری و نه حال دادن و خندوندن مخاطب، قطعا سم بدیه.
کلا مهمترین نکته در رابطه با سم اینه که لحظات خوب و پشمریزونی رو برای آدم بسازه؛ هر سمی که نتونه موفق به این کار بشه، سم بدیه که در سالیان اخیر متاسفانه تا دلتون بخواد از این سمهای بد ساخته شده. ما این جا فقط چند مورد رو برای نمونه آوردیم و حقیقتا حال و حوصلهی ردیف کردن فیلمهای سمی بد رو نداشتیم.
جمع بندی
ما سعی کردیم در این جا شما رو مفهومی به نام سم توی سینما آشنا کرده باشیم. حقیقتا برای این حس و این فضای پشم ریزونی که این دست آثار هنری میتونن برای ما ایجاد کنن، عبارت سینمایی رسمیای وجود نداره. ما وقتی با فیلمهای این چنینی که برخورد میکردیم، میخواستیم یه جوری با یه کلمهای منبع این حس حیرت و پشمریزونی همزمان با خنده رو توصیف کنیم و تو بحثی که با دوستان تو تیم تحریریهی سایت پشمریزون داشتیم، در نهایت به کلمهی سم رسیدیم.
اگه به فیلمهای این چنینی، با دیدهی سم نگاه کنید قطعا لذت بیشتری ازشون میبرید. مخصوصا لبوفسکی کبیر که پیشنیاز دیدن همهی سم ها و سم تراز ماست، چشم آدم رو به یک دنیای جدید باز میکنه. آشنایی با مفهموم سم به خود من نیز در حال کردن بیشتر با فیلمها کمک شایانی کرده. مهم هم همینه که حالشو ببرید.
امیدوارم از این پست راضی بوده باشید و تونسته باشیم حق مطلب رو ادا کرده باشیم. اگه از این مقاله خوشتون اومد، حتما مفهوم سم و سایت ما رو با دوستاتون به اشتراک بذارید. به امید خدا در ادامه یک لیستی مبنی بر شاخترین فیلمهای سینمایی سمی تاریخ هم میسازیم؛ اگه دوست دارین منتظر ما باشین.
ارادتمند شما. تیم پشم ریزون.
روزتون پشمریزون
حالا که لطف کردین پست رو تا آخر خوندین یه نظری هم برای ما ارسال کنید تا ما رو هم خوشحال کنید.
ادمین در تاریخ 2024-09-02
@علی. چاکریم